
http://www.causes.com/causes/283885-?m=c04fda7c&recruiter_id=171364313
عجيب است!
در شرح فشردهی شناختوارهی اين «دعوت» چنين آمده:
«ايران = لر + کرد + آذری + بلوچ + گيلکی + خوزی + بختياری + افغان + تاجيک + فارس + غيره...»
از جالب هم فراتر رفته! بايد گفت: اجلبالحکايات!!
و باز در About آن، میخوانيم:
«شايد کمتر ملّتی باشد که اينقدر به تمسخر هموطنان و همزبانان خود بپردازد.
تمامی زبانهای ايرانی اعم از فارسی، کردی، گيلکی، آذری و.... ريشه در زبان مادری ما يعنی زبان ايرانی ميانه دارند و اين خود نشانه وحدت ماست...»
...
اصلاً میدانيد، راستاش را بخواهيد پشيمان شدم؛ و بهتر همان میبينم که هيچ نگويم...
چارکلمه و اينهمه اشتباه؛ آن هم از نوع فاحش!؟!
به کداماش بپردازم، که شاعر فرمود: آخ! اگر دردُم يکی بودی، چه بودی!
محض اينکه نفرماييد آمده قارط و قورط کرده و ژست روشنگوزی گرفته، ناچارم مختصر افاضهای داشته باشم:
عزيزان من،
اوّلاً که به انگيزهی بسيار شريف و انسانی و وطندوستانهی شما، کاملاً احترام میگذارم،
ثانياً بههيچوجه دوست ندارم کسی از من آزرده شود...
و امّا، ثالثاً:
1. اصل موضوع کاملاً بیجا و بیمورد است. و بیثمر. گيرم که من اجّیمجّی بلد بودم و همينلحظه، به حول و باطری الهی، کاری کردم که همهی لطايف –که شک ندارم تنها مدرک دادستان برعليه متهّم اصلی پروندهست- کلاً از اذهان و صفايح و صفحات و سواتيت و وباليگ، حذف و محو شد؛ چه گرهی از کار بهطلسمافتادهی ما (اين بند و سلسلهی هزارپيچ و درهمتافتهی قرون و اعصار) گشوده خواهد گشت؟
تصوّر میکنيد که اين لطيفهبازیهاست که «علّت»ِ "بیچارگی و فلاکت" ماست؟!
2. منظور از «تمسخر» را نمیفهمم. به گمانام چنان میپنداريد که «لطيفه» يعنی «تمسخر»؟ همينطور است؟
اگر اينطور است که پاک اشتباه میکنيد...
3. ...
برو به کارت برس مهدیجان! ول کن اين حرفا رو. کم دشمن داری، میخوای اضافه کنی!؟
4. امّا نه، نمیشود...
ممکن است به من بفرماييد «اقوام» يعنی چه؟ و اين تقسيمبندی «اقوام ايرانی» را از کجا آوردهايد؟ و بفرماييد که از کی تاحالا اقوامی به نامهای نامی «آذری» و «گيلکی» و «خوزی»، و از همه جالبتر: «فارس» هم، به گسترهی گستردهی اقوام شريف ايرانی افزوده شدهاند، که ما بیخبر ماندهايم!؟ (راجع به «اقوام»های ديگر، فعلاً سکوت میکنم...)
و ضمناً، ممکن است بفرماييد که آيا در محدودهی ايران، فردی هم يافتهکرده میشود که در شمار هيچيک از اين «اقوام شريف» نباشد؟ و فیالمثل، آيا فقير نگارنده را هم که در پرتآباد کوير طبس بر خاک افتاده، در شما اين «اقوام» میآوريد يا خير!؟
...
5. و بروم سر سخن پايانی:
اوّلا اينکه زبانی به نام «آذری» قائل شدهايد، برای من نامفهوم است. آيا چنين زبانی داريم؟
ثانياً، وقتی «زبان» را «نشانهی وحدت» میشمريد، آيا ترکیزبانان و عربیزبانان از اين «وحدت» خوشگل شما سهمی دارند، يا بايد بروند برای خودشان «وحدت» ديگری را تور بزنند!؟
علیایّحال،
بر مشکلات فلاکتی ما چيزی اضافه مکنيد؛ کمکردن پيشکش!!!!
اگر چنانچه حول و باطری الهی ياری کرد، شايد، بلکم، يحتمل بازهم افاضات داشتيم. فعلاً که زير آوار فقر و دربهدری و انتظار و پناهجويی و امثال و ذلک، به شخص شخيص خودمان، ريدهايم، عزيزان!
ايدون باد!
يا:
بیادبیست، رومبهديفال: اينبار، گُه بخورد که ايدون باشد...
گه میخوری دیوس
AntwortenLöschenآقا يا خانمِ آنونيموسِ محترم،
Löschenاوّلاً که «ديّوث» با اون «س» که شما مرقوم فرمودين، غلطه!
ثانياً: «ميخوری» رو هم لطف کنين جدا بنويسين: گه میخوری!!
ثالثاً: اگر چنانچه اين گهخوری را توضيح میداديد که کجای نوشته واقع شده، بد نبود.
رابعاً: بگذريم...