بودند تمام ِ انبيا جمع
در غار ِ حرا ، شبی ، شبانگاه
منبر بنهاده بُد محمّد
از بهر چو خويش ، مشت ِ گمراه
منبر چو تمام گشت ، بازی
آغاز شد و ، فسانه كوتاه
يك دست ورق ، عرق دو بشكه
آمد به ميانه ، از نهانگاه
مشغول ِ پوكر شدند مستان
در خندهخروش و ، غرق ِ قهقاه
اين بود و ، نبودشان خبر هيچ
از خانه و زندگی ، كه ناگاه
جبريل ِ امين درآمد از در
میزد نفسان ِ سخت جانكاه :
خيزيد و رويد جمله بيرون
چون جنده بلند كرده الله !
}
روايت ِ ديگر :
روزی از روزها ، به غار ِ حرا
سر ِ شب بود محفل ِ اشرار
انبيا ، اوليا ، خدامردان
همه خونخوارگان ِ خلقاوبار
غرق ِ بازی و لهو و مسخرگی
گرم سرها ، ز هديهی ِ خمّار
شِلِم و حُكم و چاربرگ و پوكر
زده نرد و مُجول را به كنار
شَتَل اِستان ، مقرّبان ِ مَلَك
به نظاره ، ملائك ِ بيكار
ناگهان جبرئيل وارد شد
داد زد كای گروه ِ لاكردار !
زود بيرون زنيد و ، جيم شويد
كه كُس آورده حضرت ِ جبّار !!
h
پيشكشنامه : [1]
تقديم به آن كه با كريستال
شور و شر ِ نظم ِ من جلا داد
رحمت بكند شبانهروزش
كاين نشئه به بنده بیبها داد
يا رحمت را شبانهروزی
اين دوست كند ؛ اگر كه وا داد !
z
گر شدم پولمند ، خواهم داد
به بهای ِ كريستالات ، زر
ليكن اكنون كه پولمند نیام
كيسه بيهوده برمدوز ، جگر !
نيك دانی كه قدردان باشم
ليك ، درماندهام به بوك و مگر [2]
بهزبان ، اينك عذرخواه ِ توام
كه جز اينام نمانده راه ِ دگر
?
پابرگها :
[1] به نظرم میرسد كه مدّعی شوم كه من ترياك – شيره و كريستال و امثالهم را ، به همان صورتی بهكار میبرم ، كه شراب در اشعار ِ بعضی شاعران بهكار میرفته ؛ و دلالت ِ حقيقی نداشته . اگر شراب میتوانسته معنای ِ رمزی و مجازی داشته باشد ، چرا ترياك – شيره و ... نتواند چنين كاركردی داشته باشد ؟!
در اينصورت ، نهتنها مأموران ِ مبارزه با موادّ ِ مخدّر ، دنبالام نخواهند بود ، و به « بدآموزی » متّهم نخواهم شد ؛ بلكه يك ابداع ِ شاعرانه هم به نامام ثبت خواهد شد !...
ايدون باد !!
( 861006 – ساعت ِ 12 و 50 دقيقه . بامداد . )
[2] به بوك و مگر – در شش و چار .
بوك ، مخفّف ِ « بو كه » [ = بُوَد كه ] = ای كاش . در مجموع ، يعنی درماندهی ِ امّا و اگر بودن .
JPG 1 / 2
Ê