اين ره که تو میروی، ... مرو! راهی نيست!!
(سخنی با «فعّالانِ ايرانیِ حقوقِ بشرِ جهانی»)
در اين نوشتار، رویِ سخنام با کسانیست که خود را با عنوانِ رسمی-نيمهرسمیِ «فعّال/مدافعِ حقوقِ بشر»، معرّفی میکنند...
در درستیِ نيمی از دعوی و مدّعایِ ايشان، جایِ ترديد نيست. امّا، بهنظر میرسد (بلکه اکنون در اين 17 روز که از «تحصّنِ مرگ» من و همسرم، جلوِ کميساريایِ محترمِ حقوقِ فشلیِ سازمانِ ملل در آنکارا میگذرد، مثلِ روزِ روشن [اگرچه صدالبتّه، هرگز حاضر نمیشوند آن را «بهعبارت» درآورند، و بهجایِ آن، با عملِ صريحِ خود، مؤکّداً برآن مهرِ تأييد میزنند-]، به من اثبات شده) که :
ايشان «نقضِ حقوقِ بشر» را فقط و فقط هنگامی ناروا میدانند و در محکوميّتِ آن «فعّال» میشوند که «نقض»، حتماً و فقط از سویِ نظامِ جمهوریِ اسلامی صورت گرفته باشد!! امّا اگر نقضِ کاملاً آشکار و حتّی آشکارا بیشرمانهای از سویِ خودِ «متولّیِ رسمیِ حقوقِ بشرِ جهانی»، که يعنی کميساريایِ محترمِ پناهندگانِ سازمانِ ملل صورت بگيرد و گرفته باشد، آن را نهتنها سزایِ محکومکردن نمیشمرند، بلکه حتّی دلِ نازکشان نمیآيد که به اشارهواری هم که شده، آن را «تقبيح» نمايند!
...
و ایکاش باز موضوع به همينجا خاتمه میيافت!
چنانچه شخصِ مردّد در صحّتِ گفتارِ حاضر، به خود مختصر زحمتی دهد و يکساعتی، لايکها و کامنتها و اشتراکها (اندر فيسبوک)، و اندک و معدود بازنشرها (در سايتها و وبلاگها) را موردِ دقّتِ نظر قرار دهد، خواهد ديد، و به وی اثبات خواهد شد که من بیجا و ناربط سخن نمیگويم!
گويا که چه عرض کنم، بلکه قطعاً و به ضرطِ قاطع، از نظرِ اين بزرگواران، ماجرا میتواند در اين نيمبيت، خلاصه و چکيده گشته باشد که:
گرچه نقضاش، تلخ و زهرآگين بُوَد
هرچه خسروجان کند، شيرين بُوَد!!
::::
اين موضوع، يعنی «بايکوت»شدنِ «دادخواهی» من و همسرم، از سویِ «فعّالانِ حقوقِ بشری»، بههيچوجه مرا نسبت به ايشان دلچرکين نمیکند؛ بلکه کاملاً برعکس، سعی میکنم بهجایِ دخالتدادنِ احساسِ شخصی، از چنين فاجعهوارِ نا-ناباور و قابلِ حدسی، به نتايجِ زمختتر برسم؛ و بر درکِ خود از کليّتِ موضوعِ «فشليّتِ حقوقِ بشر»، و «چرايیِ تداومِ آوارِ نکبت بر ما ايرانيان»، بيفزايم و درس بگيرم...
امّا، بی هيچ ترديدی، جایِ گلايهمندیِ دوستانه را برایِ خود محفوظ میشمرم.
و آنچه مینويسم، صرفاً از اين منظر است.
::::
بزرگواران! فعّالانِ محترمِ حقوقِ بشرِ جهانی!
اجازه بدهيد برایِ نشاندادنِ دقيقِ بيراهگیِ آشکارِ رفتارِ شما، بيشتر توضيح بدهم...
شکّی نيست که همگیِ شما، صرفِ نظر از کافر و مرتد بودنِ من، اينجا و اينبار، از «ارتدادِ» من نسبت به «کميساريایِ محترمِ حقوقِ بشری»تان، سخت برآشفتهايد! و اين، بههيچروی، با «عنوان»ی که برایِ خود قائل میشويد [«فعّال/مدافعِ حقوقِ بشر»] همخوانی ندارد.
چُنانچه قرار بود دعویِ شما فاقدِ تطابقِ منطقیِ عقلانی نباشد، میبايست عنوانِ محترمهیِ خود را برابرِ يکی و يا چندينی از صورِ ذيل، تبيين و ايضاح میفرموديد:
فعّال/مدافعِ حقوقِ بشرِ جهانیِ مسلمانانی که کرشمةً موردِ ستمِ جمهوریِ اسلامی واقع شدهاند!
فعّال/مدافعِ حقوقِ بشرِ جهانیِ کنشگرانِ سبزالله و بنفشالله و سايرِ معتقدانِ خلّصِ حضراتِ موسوی و کرّوبی و فُلان و بهمان!
فعّال/مدافعِ حقوقِ بشرِ جهانیِ آن بيچارگان که برایِ قطعيّتِ اعدام و شکنجه و زندانشان، نيازِ فوریِ فوتی به پشتيبانیِ بیثمر و جنجالیِ معکوسالنّتيجهیِ شما دارند!
فعّال/مدافعِ حقوقِ بشرِ جهانیِ همهیِ آنان که کيسِ چسکی داشته، امّا به شما التجا آورده و «جايگاه» پُربرکت و الوهیِ شما را موردِ شناسايی قرار نداده و بهجایِ آن، به وساطتِ شما، اعتماد و اعتقاد راسخ ورزيده بوده باشند!
...
و مهمتر از همه:
فعّال/مدافعِ حقوقِ بشرِ جهانیِ کسانی که به مقامِ عظمایِ «الوهيّتِ مطلقه»یِ حضرتِ کميساريایِ عالیِ حقوقِ فشلیِ فناهندگانِ سازمانِ مَحترمِ مللتان، ايمان و ارادتِ خالصِ قلبی و قبلی، و يا لااقل اقرار و اظهارِ لسانیِ قوی، داشته بوده باشند!!
::::
ترديد ندارم که میگوييد: اگر ما از متولّیِ رسمیِ حقوقِ بشر (که اعنی همان کميساريایِ سازمانِ ملل) انتقاد کنيم، «جايگاه» خود را بهمخاطره میافکنيم –جايگاهی که به ما امکانِ دفاع از کسانی را میدهد که موردِ ستم و شرارتِ جمهوریِ اسلامی واقع شدهاند و میشوند... که اگر چُنين کنيم، ازآنپس، اين اصلیترين نهادِ حقوقِ بشرِ جهانی، ديگر به ما اعتنايی نخواهد کرد! و «جايگاه» بی چايگاه!
...
از اين پرسش، که متولّیِ رسمیِ حقوقِ بشرِ شما، تاکنون برایِ موردِ ستم و شرارت واقعشدگانِ اسير در سلطهیِ اهريمنیِ جمهوریِ اسلامی، «بهواقع و عملاً» چه «اقدامِ مفيد و منتجبهنتيجه»ای داشته، فعلاً درمیگذرم...
امّا بزرگواران،
اگر ماجرا همچُنانی باشد که من درک کرده و اينجا تشريح نمودم، پرسشِ بزرگتر و جدّیتری پيشِ رو خواهد بود.
چگونهست که شما «متولّیِ رسمیِ حقوقِ بشرِ جهانی» را درخورِ ياریخواستن میشمريد، امّا قادر به طرحِ ستمِ خودِ او نيستيد!؟
از دو حال بيرون نيست: يا کميساريایِ حقوقِ بشری را «ستمکرده» نمیدانيد، که يعنی دادخواهیِ من و خانوادهام را ناراست و ياوه میشمريد، و يا هراس داريد از طرحِ ستمِ کميساريا!
فقرهیِ نخست که کلاً منتفیست! گُمان نمیکنم حتّی يکنفر بتوان يافت که از صد قسمتِ وجداناش، 99 خفته، و فقط يک گوشهاش بيدار باشد و ستمِ زشت و بیشرمانه و کشندهای را که از سویِ کميساريایِ فناهندگان، به من و خانوادهام روا داشته شده و میشود، منکر گردد!
اشتباه نکنيد! منام، مهدی سهرابی! کافر و مرتدّ و ملحدی که ده سال در اينترنت شعر و نوشته دارد... (اهلِ ديدن و خواندن نيستيد!؟ بايد باشيد! آدم، فعّالِ حقوقِ بشر باشد و، سوادِ خواندن نداشته باشد؟! نمیشود...)
پس، میماند فقرهیِ دوّم: میترسيد که کميساريا را از ستم و بیقانونی و شرارت منع کنيد!
(و اين، کاملاً بهمعنایِ آن است که در اصل، شما نيز مانندِ من، کميساريایِ متولّیِ حقوقِفشلِ جهانی را جز مستبدّی خودخواه و ستمگری نابردبار و ناروادار نمیدانيد؛ و ازينرو، از هر کمترين سخنی که با شائبهیِ انتقاد همراه باشد، بهشدّت هراسان و گريزناکايد. که يعنی من و شما هردو در شناختِ کميساريا، به شناسايیِ واحد و يکسان رسيدهايم؛ الّا اينکه شما برایِ حفظِ «چايگاه»تان اهميّتِ بسيار قائلايد، و من اصولاً جايگاهی ندارم که برایِ حفظِ آن نگران باشم!)
...
اشتباهِ شما همينجاست.
هيچ نيازی نبوده و نيست که برایِ دفاعِ از «حقِّ بشری» من و خانوادهام، «چايگاه» خود را بهمخاطره افکنده و رو در رویِ کميساريایتان بايستيد و آن الوهيّتِ متبارک را به ستم و شرارت متّهم نماييد! راهِ بسيار سادهای وجود داشته و دارد؛ که میتوانيد اينجا بياموزيد؛ و اين، هيچ ننگی ندارد. لازم نيست جايی عنوان کنيد که اين را از مهدی سهرابی آموختهايد!
میتوانستهايد در دادنامهیِ دفاعیِ خود بنويسيد (و مطمئن باشيد که بهجایِ من، اين خودِ شماييد که بايد از خود سپاسگزار باشيد؛ و خواهيد بود):
«من، فُلانی، فعّالِ ايرانیِ حقوقِ بشر، اگرچه رفتارِ خشمالود و ناسزاوارِ مهدی سهرابی (شاعر، نويسنده، و پژوهندهیِ کافر و مرتد و ملحدِ هموطنام) را شديداً تقبيح میکنم، ازآنجا که وی را نه پناهندهای با موضوع و دستاويزِ واهی و ساختگی، بلکه حقيقةً در خطر میدانم (و اين را خودِ آن کميساريا نيز تأييد نموده)، ازآن کميساريایِ محترم درخواستِ رسيدگیِ هرچه سريعتر به پروندهیِ وی، و رساندنِ او خانوادهاش به کشورِ امنِ ثالث را دارم. لازم است تأکيد نمايم که بدونِ کمترين سوءِظنّی نسبت به آن کميساريایِ محترم، خشمِ نامبرده را کاملاً موجّه و ناگزير میبينم.با احترام:فُلانی»
::::
ملاحظه میفرماييد؟!
به همين سادگی!
...
سکوتِ بايکوتگونهیِ شما بزرگواران، بههمان اندازه که برایِ من بیمعنا و بیاهميّت بوده و هست، برایِ خودِ شما –چُنانچه اندکی روبهرویِ آينه بايستيد- امری بوده و هست و خواهد بود بیاندازه ناباور و زشت...
شاد باشيد و «جايگاه» مهراندوزیتان استوار و برقرار باد!
J
م. سهرابی
چهارشنبه، 9 ارديبهشت 1394؛ 29 آوريل 2015
[مکان: روبهرویِ ورودیِ کميساريایِ عالیِ پناهندگانِ سازمانِ مللِ متّحد –آنکارا]
پیدیاف:
https://mehdisohrabi.files.wordpress.com/2015/04/rahi_nist.pdf
پیدیاف:
https://mehdisohrabi.files.wordpress.com/2015/04/rahi_nist.pdf