
با يکی از پيمبرانِ کهن
که بُدَم طفل، بيگبنگِ نخست
وز صدایاش، به خويش ريدم، من
نفسام رفت و، چون کشيدم آه
عنام آمد ز کون به سوی دهن
رخ و ريشام، تمام گند گرفت
نامِ من گشت «شيخکِ ريمن»
زآنسپس ماندهام همی با ننگ
پر تفِ اَهاَه از زمين و زَمَن
هرگه آيد بهسویام عزرائيل
گيردش وحشت و، بهفوت و بهفن
میگريزد هزارسال فزون
تا مبادا بگيرماش دامن
که شود قبضِ روح، بیمعنی
زين طراوت که هست در رخِ من!!
سر سنت ميتيلاتوس قدّيس کبير
ملقّب به «شاؤولبناسرائيلبنيهوه»
17 ارديبهشت؛ 7 می 2011
ملقّب به «شاؤولبناسرائيلبنيهوه»
17 ارديبهشت؛ 7 می 2011
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen