فکر میکنم مشکل نسل شما اين بوده که همه اول میخواستن دنيا رو اصلاح کنن. راستش خيلیخيلی خوشحالم که نسل ما به فردگرايی اهميت خيلیخيلی بيشتری میده. کسی چه میدونه شايد ما نسل فردگرا هم يه روزی به برعکس اون چيزی که الان اعتقاد داريم برسيم و همه يهويی بشيم خدمتگذاران اجتماع!
البتّه اين تنها نظر اين يکنفر نيست و بسياری از جوانان ِ نسل ِ بعد از ما ، همينطور فکر میکنند ، متأسّفانه ؛ و در اين تصوّر بهسرمیبرند که تسليم ِ القاآت ِ آخوند شدن و ضربالمثل ِ نکبت ِ « گليم ِ خود را از آب بکش » را با « حکمت » عوضیگرفتن ، میتواند به معنی ِ « درک ِ فرديّت » و « گرايش به فردگرايی » باشد . صرف ِنظر از توهينی که در چنين باور ِ موهومی ، نسبت به نسل ِ ما ( يعنی نسل ِ خاکستر ) وجود دارد ، و بهجای ِ خود نيازمند ِ بررسی است تا دانسته و روشن شود که آخوند / اسلام با ما مردم چه کرده که نسل ِ جوان ِ امروز به ما پدران و مادرانشان به چنين ديدهای مینگرند ؛ پرداختن به آنچه در ذهن ِ نسل ِ جوان میگذرد ، باز هم گويا وظيفهای است بر دوش ِ ما نسل ِ سوخته !
اتّفاقاً در همين يکماههی ِ گذشته ، شايد حدّاقل سهچهار بار ، من و دو سه نفر از دوستان به اين بحث رسيدهايم . يعنی من بحث را به اينجا کشاندهام ( چرا که متأسّفانه ، تسليمشدن به اين القاء ِ شوم ، نسل و پسل نمیشناسد ! ) و نظرم را بهطور ِ خلاصه چنين توضيح دادهام که : « گليمام » غلط ِ محض و مسلّم است ، چنين چيزی وجود ندارد [ مگر بهگونهي ِ يک فريب ] ؛ بلکه « گليممان » درست است .
بياييد در همين ضربالمثل اندککی دقيق شويم . اين مثل ، مانند ِ بسياری امثال ِ ديگر ، از امور ِ کاملاً عينی ِ زندگی ِ گذشته اخذ شده است ؛ يا به عبارت ِ ديگر ، شکل و پوستهی ِ خود را از آن گرفته ، و محتوی - کارکرد ِ خاصّی را از بيرون به آن تحميل نموده .
فرض کنيم که مثلاً پنجاه نفر گليمهای ِ خود را به کنار ِ جوی ، يا نهر و رودخانه آوردهاند تا در آب افکنده و بشويند . اگر يکبار چيزی از اين نوع – گليم ، تشک ، لحاف ، قالی ، يا حتّی پتو – را برای ِ شستن در آب انداخته باشيد ، يا بههرحال آن را خيس کرده و بعد آن را جابهجا کرده باشيد ، قطعاً بايد از کمردردی که بعد از آن به سراغتان آمده ، بهياد داشته باشيد !!
پنجاه نفر فردگرای ِ مدرن ، بر لبهی ِ جوی يا نهر ِ آب کشاله شدهاند و هريک گليم ِ « خود » را در آب افکندهاند ... و تکبهتک زور میزنند ، کمردرد میگيرند ، بُنشان هفتلا درمیآيد ، و با هزار آخ و واخ بالاخره هر کس گليم ِ خود را از آب میکشد و میگذارد تا آب ِ آن برود ، و بعد هم در آفتاب پهن میکنند .
و امّا ، آنسویتر هم يک جوی ِ آب است و پنجاه نفر غربی ِ نامتمدّن ِ « معتقد به نجات ِ جامعه » ، با گليمهايشان آمدهاند برای ِ گليمشويی . جداً حيرتانگيز است کار و کردار ِ اين غربیهای ِ ابله . ابتدا چند دقيقهای جمع میشوند ، بعد به ده گروه ِ پنجنفره تقسيم میشوند و هر گروه 5 گليم برمیدارند ، و آنوقت يک گليم را پنجنفره میشويند و از آب میکشند ؛ نه آخ میکنند نه واخ میکنند ، و نه بنشان هفتلا درمیآيد ؛ و باز گليم ِ بعدی . و همينطور ، تا ما پنجاه نفر هرکدام يکسوّم از کارمان را هم نکردهايم ، اين بیتمدّنهای ِ نافردگرا ، کارشان تمام شده و در سايه نشستهاند ايسکی میخورند .
آره بالامجان ! هر کسی بايد گليم ِ خودش را از آب بکشد ؛ اگر میخواهد انسان ِ مدرن ، پيشرفته ، و بسيار متمدّنی باشد ! باور نمیکنيد ؟ به آرشيو ِ سازمان ِ « عربده – پکوپوز » ِ نظام ِ قدسی ِ اهريمن مراجعهای بکنيد ؛ ملاحظه خواهيد فرمود که يکی از پربسامدترين ياوهها و عربدههای ِ اين ديوان ، همين بوده است . اگرچه ، نيازی به القای ِ گفتاری و نوشتاری و ساير ِ انواع نداشته ، و در عمل ما را به اين سمت و سو رانده است ، اهريمن .
تا نتوانيم بفهميم که « گليمام » مال ِ دورهی ِ غالنشينی بود ، اهريمن همچنان چارنعل بر استخوانهايمان خواهد تاخت ؛ چرا که سلطهی ِ شوم ِ اين نظام ِ مرگ و ويرانی ، محقّق نشده است مگر با تبديل ِ جامعهای همپيوند به فردهای ِ تکتک ، جدا ، مأيوس ، و گليم ِخودازآبکش !