اکبر ِگنجی راه افتاده دور ِ دنيا و به گولخوارگی ِ هندوانههای ِ ريز و درشتی که زير ِ بغلاش میدهند ، دچار ِ توهّم ِ رهبری شده و زرتازرت راهکارهای ِ چسکی از خود در میکند .
آره ، بعضی حرفاش خيلی قشنگه ، تريپ داره ، فريب میده ؛ امّا خواب ديدی خير باشه .
بعضیها به شجاعت ِ اکبر ِگنجی اشاره میکنند ؛ بعضیهای ِ ديگر به « بالاخره داره مبارزه میکنه » استناد میکنند ؛ و عدّهای هم میگويند : خوب ، يک کسی بايد رهبری ِ جنبش را به عهده بگيرد .
من اکبر ِگنجی را اصلاً آدم ِ شجاعی نمیدانم . اگر شجاعتی در وجودش بود ، نبايد پيشينهاش را پنهان میکرد . يک سطر اعترافات ، به هزار شجاعت ِ چسکی ِ ساختگی میارزد . در اين هم که مبارزه میکند شک دارم . با چه چيزی مبارزه میکند ؟ با نظام ِ جمهوری ِ اسلامی ؟ يا با اين عملکرد ِ نظام ؟! يعنی اگر شرايط میبود و ايشان کانديدای ِ رئيسجمهوری میشد و رأی میآورد ، نمیرفت جای ِ خاتمی بنشيند ؟ وقتی شعار ِ « خامنهای بايد برود » سر میدهد ، جايی برای ِ شک نمیماند .
رهبری ِ گنجی هم از آن توهّماتی است که نخست خودش را فروگرفته و بعد دوستدارانش آن را پر و بال داده و به بوق و کرنا کردهاند .
چار روز مینشيند دو کلمه از پوپر میخواند و فرتافرت نظريّهی ِ پوپری صادر میکند ؛ باز دو روز دراز میکشد و چار کلمه از کانت بلغور میکند ، و نام ِ کانت میشود ورد ِ زبانش . بيماری ِ اصدار ِ « مانيفست » اش هم به اندازهی ِ يک کتاب ِ جوک خندهناک است . مرد ِ حسابی ! اون بابا که خود ِ مارکس بود ، يکی بيشتر در نکرد . چه خبره اينهمه روضهی ِ مدرن ؟!
حالا هم که دوره افتاده میخواهد با اعتصاب ِ غذا ، يک روز در لندن و دو روز جلو ِ سازمان ِ منحلّهی ِ ملل ِ نامتّحد ، دخل ِ نظام ِ قدسی را بياورد ! آخ نگو ، جگر ِ نظام ريشريش شد !
و در اين ميان ، به فريبکارانهترين گونهی ِ ممکن ، برای ِ « امان » ِ سران ِ نظام دل میسوزاند : « محاکمه شوند ، و ، آزاد ! » . آره ؛ به همين خيال باش . البتّه منهم به مجازاتی بيش از اين ، برای ِ اين خستران ِ نگون قائل نيستم . جنس ِ دروغ ، همينقدر است که بر آفتاب افکنده شود . امّا ميان ِ تحليل و انگيزهی ِ من با انگيزهی ِ اکبر ِ گنجی تفاوت بسيار است : من به حال ِ اين خاکسترستان دل میسوزانم ، و گنجی برای ِ دوستان ِ سابق و اکنوناش !
اين را هم نمیفهمم چه معمّايی است که چپ میرود و راست میرود ، حملهی ِ امريکا را محکوم میکند . خوب فهميده و هيچ معمّايی هم در کار نيست . امريکا که به جمهوری ِاسلامی يورش آورد ، دوّمين چيزی که به گوز میشود ، رهبری ِ اکبر ِ گنجی است !
?
سهشنبه ، 20 تيرماه ِ 1385 .
آره همینطوره. باز یه مدتی با قصه اکبر گنجی سر کاریم.البته این بنده خدا خیلی کوچولو است بعد از یه مدتی سر و صداش می خوابه
AntwortenLöschenمهران
http://doostatdaram.blogspot.com
راستی این کامنت بلاگر خیلی دنگ و فنگ داره، یک کامنت دونی راحتری پیدا کن
می بخشید
خسته نباشی .
AntwortenLöschenبا وجود ِ دنگ و فنگاش ، من اینو ترجیح می دم ؛ فقط به یه دلیل : منتر ِ یه سایت ِ دیگه نیستم که اگه بسته بشه ، دست منم بسته باشه .
فقط یه مرحله ی اضافی ممکنه داشته باشه : تعیین ِ موضع در نت ؛ که یعنی بلاگر باشی یا وبلاگ دیگه داشته باشی ، یا ناشناس .
"راهکارهای چسکی" من اوایل مینوشتم چسناله، حالا این واژه هم که شما استفاده کردید بسی ما را خوش آمد.
AntwortenLöschenآقایان بسیار چُس ناله سر میدهند ممکن است با این چسناله ها بچههای دبستانی را بفریبند ولی ما را نه