خدايی و پيغامبری!
بدان ای روندهیِ راهِ خدای عزَّ و جلَّ، که هر که خواهد که همه آن بُوَد که وی خواهد، جبّار بُوَد؛ و جبّار مر خدمتِ جبّار را نشايد. بامداد برخيزی، بايد که دعویِ خدايی نکنی و دعویِ پيغامبری را ترک گويی؛ که هر که بامداد برخيزد و بايدش که هر چه خواهد، بشود، درين دعویِ خدايی باشد؛ و هر که را بايد هر چه بگويد خلق قبول کنند، اين دعویِ پيغامبری باشد. و اين علّت، از ديدِ خيريّتِ خود –که کبر است– خيزد.
&
مرتعالصّالحين و زادالسّالکين. ابومنصور عثمان بن محمّد بن محمّد الاُوزجَندی (سدهیِ ششم هجریِ قمری).
رک: اين برگهایِ پير، مجموعهیِ بيست اثرِ چاپ ناشدهیِ فارسی از قلمروِ تصوّف. مقدّمه، تصحيح و تعليقات: نجيب مايل هروی. نشرِ نی. اوّل، 1381. (ص 166).
?
تنها تصرّفی که در متن کردهام يک فقره تصحيحِ قياسی است. متن چنين بود: «... و جبّار مر خدمتِ جبّار را نشايد [که] بامداد برخيزی، بايد که دعویِ خدايی نکنی...». اين «[که]» در نسخهیِ اساس نبوده و از نسخهیِ دوّم به متن افزوده شده، و نابهجاست. حتّی بهفرض که آن را به معنیِ «هنگامیکه، چون،...» بگيريم، باز هم چنگی به دل نمیزند؛ همچنين، فاتحهیِ بيانِ کوبندهیِ نويسنده را میخواند، و ويژگیِ خطابهوارِ متن را ضايع میکند.
eival!
AntwortenLöschenman hanooz tasmim nagereftam khoda basham ya peighambar!