-------------------پيشکش به : 1 . داريوش آشوری
-------------------------------2 . زنان ِ شاعر ِ سرزمينام
پيشانه
شايد بهتر باشد چنين نوشتههايی را خود ِ زنان بنويسند . ما مردان ، هرقدر هم که بکوشيم و بخواهيم به زنانگی و شعر ِ زن نزديک شويم ، باز هم مرد بودن ِ ما مانعی اساسی است ؛ بهويژه که اين مردبودگی با انگارهها و نگرشی همراه است که سدههای ِ دراز ِ پیدرپی ، مردبزرگبينی ( مردسالاری ) ِ هولناکی بر آن چيرگی داشته ، و هنوز هم ، دست ِکم بخشهايی از ناخودآگاه ِ ذهن ِ ما را در حيطهی ِ اقتدار ِ پوسيدهی ِ خود دارد .
البتّه ، اين سخن را نبايد اينطور فهميد که تا کنون زنان چيزی در اينباره ننوشتهاند . اگرچه من از ايندست نوشتهها کمتر ديده و خواندهام ، ترديد ندارم که بايد در اين زمينه زننبشتههای ِ بسيار داشته باشيم ؛ بهويژه در اين چند دههی ِ اخير .
در هر حال ، پيش از هر چيز ، از خوانندگان – و بهويژه از زنانی که اين سطور ِ بیمقدار را میخوانند – درخواست میکنم که از توجّه به اين نکتهی ِ مهم غافل نشوند و در هر کلمه و هر جملهی ِ اين نوشته ، بهياد داشته باشند که آن را مردی نوشته است که سعی میکند خود را از انگارههای ِ ديرپای ِ نگرش ِ مردسالارانهی ِ دورهی ِ پيشتمدّنی ِ خود برهاند .
دو نکتهی ِ ديگر که بايد يادآوری کنم ، يکی اين است که : پيشکش به خداوندگار آشوری بيشتر از آن روست که باعث ِ تحريک شوم . از راههای ِ تحريک ِ بزرگان ، يکی هم همين است که آدم ِ خُرد ِ بیسوادی به حيطهی ِ دانش و فرهنگ پادرازی کند ، تا برآشوبند و برای ِ تنبيه دست به قلم برند !
دوديگر اين که ، من زياد اهل ِ تحليل ، و بحث و بررسی نيستم . آموختهها و اندوختههای ِ ناچيزم مناسب ِ نوشتار ِ درست و اصولی نيست . عمده کاری که در اين سالها داشتهام ، نکتهنويسی و پارهای گزيدهنگاریهای ِ نسبةً هدفمند بوده . آنچه را هم که ممکن است تحليل و نقد و بررسی به نظر آيد ، بيشتر بايد ثبت ِ تأمّل ناميد .
و ديگرتر اين که ، اين روزها حال و حوصلهی ِ درستی ندارم . بايد قدری میگشتم و بعضی يادداشتهای ِ لازم را میجستم ؛ امّا دلتنگی [+] مانع میشود . پس قلمانداز چيزی مینويسم .
پيشينهی ِ شعر ِ زن ، يا شعر ِ زنانه
گويا اين يک نظر و باور ِ کاملاً پذيرفتهشده و رسميّتيافته باشد ، که در شعر ِ فارسی ، فروغ ِ فرّخزاد نخستين شاعر ِ زن و زن ِ شاعر بهشمار میرود . او درست نقطهی ِ مقابل ِ پروين است که شعرش برکنار از هرگونه رنگ و بو ، و طرح و لحن ِ زنانه است .
امّا من هيچيک از اين حرفها را درست نمیدانم . فعلاً در پی ِ اثبات ِ زنانگی در شعر ِ پروين نيستم ؛ بلکه ، حتّی اين ترديد همين لحظه به ذهنم آمد ! مطمئنّم که بايد در شعر يا همان منظومات ِ پروين ، نوعی زنانگی بتوان يافت . محال است که چيزی از زنانگی ِ سراينده در آثار ِ او بازتاب نيافته باشد .
در مورد ِ فروغ ، با اطمينان میگويم که شاعر ِ بسيار بزرگی است و در شعر ِ زنانه ، تحوّل ِ درخشان و بیمانندی ايجاد کرده ؛ امّا نخستين شاعر ِ زن يا زن ِ شاعر نيست .
به گمان ِ من ، دو نکته و عامل ِ بسيار مهم باعث شده که چنين نگاهی به فروغ داشته باشيم : يکی اين که فروغ در دورهای زندگی کرده که آزادی ِ نسبی وجود داشته ؛ و ديگر اين که ، تقريباً همهی ِ سرودههايش انتشار يافته .
نيازی نيست که در بارهی ِ وضع ِ اسفناک و نابههنجار ِ رفتار با زنان ، و موقعيّت ِ زن در جامعهی ِ سنّتی ِ اين مرز و بوم چيزی بگويم . موضوعی است کاملاً واضح ، که زن در فرهنگ ِ اسلامی ِ حاکم بر ايران – و ديگر سرزمينهای ِ متصرّفه – جايگاهی بيش از کالا ، برده ، و حيوان ِ خانگی نداشته است . ( توجّه داشته باشيد که در بيان ِ واقعيّات ، نبايد به نوشتهی ِ خود رنگ و لعاب بدهيم و بهخطا از واژههايی استفاده کنيم که پوشانندهی ِ مقصود باشد . ) در اين باره ، هزاران سند و مدرک میتوان ارائه کرد .
...
$
دنباله در پست ِ آينده . ( به زودی تايپ می کنم . احتمالاً سه يا چهار قسمت خواهد بود ... )
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen