از : پوکهباز
مشغلهی اغلبِ نويسندگان ما، دستِكم از مشروطه به اين طرف، ظاهرِ مذهب بوده است.
شيعه و ظاهرِ شريعتش مايههای ذهنِ اين انسانِ ايرانی است، ولی نه كه برای فهميدن ، اين درگيری با مذهب فقط برای خنديدن است. مذهبی كه هميشه درشكلِ سياسیاش شريك نيمی از قدرتِ حاكميت بود و هست در خفا ـ ولی اين رياكاری نمودِ عام پيدا كرد ـ انكار دنيا به زبان و شهوتِ تسخيرِ تمامِ زوايای زندگی د رعمل
دغدغهی هدايت افشای دورويیهای مذهب است
دغدغهی تمامِ نويسندگان ما برخورد با همين وجه ريايی و عامِ مذهب است. مذهبِِ سياسی شدهای كه زشتترين شكل و مخوفترين نوعِ مذهب است، دست از سر ما برنداشته. ما هم ولی فقط از آن لطيفهای پرداختهايم و خنديدهايم ـ همين
... چون به خلوت میرود آن كار ديگر میكند
ده دوازده قرن درگيریِ شديدِ انسانِ ايرانی با خدا و شيطان در جلوهی آثار عارفان را نديديم ولی به همان حدت به شكلهای مسخره و روايتهای ظاهريش خنديديم
چون فهميدن و باز كردنِ زبانِ فهم در بازارِ خودفروشی سر به دار میداد
آغاز مدرنيسم، فرديت، تقابل انسان با هستی و آغازِ تفكر ـ تمامِاينها ريشهاش در انديشههای عارف بود ـ عارفِ ايرانی كه ناگهان خودش را با مذهبِ رسمی و عمومی، با شريعت در تقابل میديد.
و ما فقط خنديديم
ولی فقط خنديديم
و شعورمان هی پس رفت پشت ِ خندههای هرز ـ برای ماندن
هرز ماندن
هرزگی كردن آسان است
انديشهی بازاری چه خريدار كه ندارد كه حلاجك رعنا مگر آنهمه آسان چريكِ فدايی خلق نشد ـ چهگوارای ايرانی
چهگوارا را بورژوازی به گا نداد
چهگوارا را انديشهی بازاری به گه كشيد
يك عكسِ شيكِ بی بُعد و پهلو كه مفت میشد تكثيرش كرد
مثلِ مرگ ـ مثلِ مفهومِ مرگ، از 57 به بعد
روزی هزارهزارخبر مرگ و تصويرِ جسد ـ مرگ از در و ديوار كه ببارد ارزان میشود
ارزان حقير است
ارزان آسان است
حقارت آسان است
شب و روز تحقيرِ شبانهروزی
و از اين حقارت چه میآيد بيرون
يك مشت جوكِ مسخرهی چی
به چی میخنديم
خدا و صد و چندسال است داريم به چی میخنديم؟
به كی؟
$
ادامه
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen