(نقدوارهای بر فنّ سخيفِ «نقلِ شعر» توسّطِ امّتِ شريف و گوزوکِ آريايی)

کلّهیِ پيرِ پدرِ شما ملّتِ آريايیِ گوز، ...
...
چرا فحش میدم!؟
الآن براتون میگم...
در عوالم چرخ و واچرخ، جايی، رسيدم به شعرِ «سبز»ِ م. اميد.
نيازی نيست که راجع به عظمت و اهميّت اين شعر توضيح بدم... (و ازجمله، اينجا لطيفهایست که «بنگيان و گراسيّون» دانند!)
ديدم غلطغلوط آمده؛ خواستم دوسطر توضيح بدم، و نخواستم که به حافظهی پيرمردِ درونام بسنده کرده باشم؛ گشتی زدم که متن مطمئنّی پيدا کنم. (فراموش کرده بودم که وسطِ اين سیچلپنجاه کتابايی که اينجا به غربت کشوندهم، يه گزيده از اشعار اميد رو دارم...)
و، پيدا کردم؛ اونم چهجور!!
...
ای حضراتِ «هنر نزدِ شماست و بس»!
برويد و در خلایِ عربدهتان را گل بگيريد، پفيوزها...
×××
بعد میگوييم چرا شعر فردوسی و ناصر و خيّام و انوری و حافظ و... دچار اينهمه تحريف-تصحيف، و غرق نسخهفتل شده!؟
وقتی يک امّت گوزوک، شعرِ شاعری را که هنوز فقط بيستويکیدو سال بيشتر از مرگاش نمیگذرد، و تقريباً همهی اشعارش، زيرِ نظرِ تيزبين و دقيق و وسواسیِ خودش بهچاپ رسيده، طیِّ نقل، دچار اينهمه تحريف و سقط و فاتحهخونی مینمايد،
پس، بايد بريم پروردگارمون شيطونو يهدس مفصّلاً بکنيم، شکر؛ که فیالمثل اين غزلِ حافظ، اينجوری خفن از آب درنيومده:
دوش رفتم به درِ ميکده، خوابآلوده
بود از آبِ قلی، شورتِ رباب، آلوده
آمد افسوسکنان مشولیِ بادهفروش
گفت: همهتونو از يهکنار میکنم پدرسوختهها... مگه اينجا بندازگاهه!؟
×××
اينم برخی از مناقل:
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=10150629783618303&set=a.10150470108398303.368754.43176063302&type=1&theater
https://www.facebook.com/note.php?note_id=283365016026
http://www.shereno.com/5/22/303.html
http://ozra-mojibi.blogfa.com/post-2253.aspx
http://tebyan-zn.ir/News-Article/persian_literature/2011/12/31/47365.html
http://asare-shamloo.blogsky.com/category/cat-6/
http://www.jasjoo.com/books/new-poems/akhavan_sales/31/739
جالبه که اين فلانفلانشدهها، همهشون، به لحاظِ نسخهشناسی، به يه ننهیِ فلانفلانفلانشده، نسب میبرن؛ که اعنی همهشون از يه منبعِ اوّليّهیِ کاملاً گوزوک، رونويسی کردهن!!!
...
و تازه،
اين خانم، همين غلطغلوطا رو، رفته خونده هم کرده، و لطفاً، کلّی هم غلوطِ ديگه بهش چپونده کرده!! (انصافاً بايد بگم که صداشو خيلی پسند کردهم... حيف!)
باور نمیکنين؟ برين مستفيد بشين که ايمان بيارين؛ به اينا که نه، به من ايمان بيارين!!
***
و امّا، ايشون (سالار عقيلی) خوب خونده. البتّه دو بند آخر رو نخونده؛ و در بخشِ عمدهی شعر که خونده، فقط دوتا غلط کوچولو داره؛ که خيليایِ ديگه هم ممکنه نتونن درست بخونن:
ای پری که باد میبُردَت
(که خونده: میبَرَدَت)
و «زُمرُدينْ يا زُمرَدينْ زنجير» را هم «زُمُرُّدينْ زنجير» میخونه...
http://www.iransong.com/g.htm?id=18223
...
...
چرا فحش میدم!؟
الآن براتون میگم...
در عوالم چرخ و واچرخ، جايی، رسيدم به شعرِ «سبز»ِ م. اميد.
نيازی نيست که راجع به عظمت و اهميّت اين شعر توضيح بدم... (و ازجمله، اينجا لطيفهایست که «بنگيان و گراسيّون» دانند!)
ديدم غلطغلوط آمده؛ خواستم دوسطر توضيح بدم، و نخواستم که به حافظهی پيرمردِ درونام بسنده کرده باشم؛ گشتی زدم که متن مطمئنّی پيدا کنم. (فراموش کرده بودم که وسطِ اين سیچلپنجاه کتابايی که اينجا به غربت کشوندهم، يه گزيده از اشعار اميد رو دارم...)
و، پيدا کردم؛ اونم چهجور!!
...
ای حضراتِ «هنر نزدِ شماست و بس»!
برويد و در خلایِ عربدهتان را گل بگيريد، پفيوزها...
×××
بعد میگوييم چرا شعر فردوسی و ناصر و خيّام و انوری و حافظ و... دچار اينهمه تحريف-تصحيف، و غرق نسخهفتل شده!؟
وقتی يک امّت گوزوک، شعرِ شاعری را که هنوز فقط بيستويکیدو سال بيشتر از مرگاش نمیگذرد، و تقريباً همهی اشعارش، زيرِ نظرِ تيزبين و دقيق و وسواسیِ خودش بهچاپ رسيده، طیِّ نقل، دچار اينهمه تحريف و سقط و فاتحهخونی مینمايد،
پس، بايد بريم پروردگارمون شيطونو يهدس مفصّلاً بکنيم، شکر؛ که فیالمثل اين غزلِ حافظ، اينجوری خفن از آب درنيومده:
دوش رفتم به درِ ميکده، خوابآلوده
بود از آبِ قلی، شورتِ رباب، آلوده
آمد افسوسکنان مشولیِ بادهفروش
گفت: همهتونو از يهکنار میکنم پدرسوختهها... مگه اينجا بندازگاهه!؟
×××
اينم برخی از مناقل:
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=10150629783618303&set=a.10150470108398303.368754.43176063302&type=1&theater
https://www.facebook.com/note.php?note_id=283365016026
http://www.shereno.com/5/22/303.html
http://ozra-mojibi.blogfa.com/post-2253.aspx
http://tebyan-zn.ir/News-Article/persian_literature/2011/12/31/47365.html
http://asare-shamloo.blogsky.com/category/cat-6/
http://www.jasjoo.com/books/new-poems/akhavan_sales/31/739
جالبه که اين فلانفلانشدهها، همهشون، به لحاظِ نسخهشناسی، به يه ننهیِ فلانفلانفلانشده، نسب میبرن؛ که اعنی همهشون از يه منبعِ اوّليّهیِ کاملاً گوزوک، رونويسی کردهن!!!
...
و تازه،
اين خانم، همين غلطغلوطا رو، رفته خونده هم کرده، و لطفاً، کلّی هم غلوطِ ديگه بهش چپونده کرده!! (انصافاً بايد بگم که صداشو خيلی پسند کردهم... حيف!)
باور نمیکنين؟ برين مستفيد بشين که ايمان بيارين؛ به اينا که نه، به من ايمان بيارين!!
***
و امّا، ايشون (سالار عقيلی) خوب خونده. البتّه دو بند آخر رو نخونده؛ و در بخشِ عمدهی شعر که خونده، فقط دوتا غلط کوچولو داره؛ که خيليایِ ديگه هم ممکنه نتونن درست بخونن:
ای پری که باد میبُردَت
(که خونده: میبَرَدَت)
و «زُمرُدينْ يا زُمرَدينْ زنجير» را هم «زُمُرُّدينْ زنجير» میخونه...
http://www.iransong.com/g.htm?id=18223
...
وعليکالسّلام تا دسته!
امضاء: م. سهرابی
امضاء: م. سهرابی
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen