پيشسخن:
بارها اين را نوشتهام که من بهعنوانِ يک -عجالةً- ايرانی، هيچ کاری با جميعِ ادياناتهایِ ديگر نداريم... فعلاً، فقط اندر فقط، برایِ رهايیِ مردمانِ وطنام، از شرِّ «سيّدِ خيرالبشر» میجنگيم... و بنابراين، در حالِ حاضر، کليّهیِ اديانها و اَنبياهایِ الهی، از آدمِ سفيه گرفته تا عيسایِ مسيح، بهناچار بايد خود را در صف ايستاندهکرده کنند و انتظار بکشند و لطفاً نوبت را بکنند، رعايت، تا ايضاً کارمان که با اين جرثومه تمام شد، شايد بلکم فکری به حالشان کرديم!!
و امّا، متن:
واداشتنِ زوربيشانه، ابلهانه، و کاملاً ضدِّ حقوقِ بشری انسانها، به رعايتِ «حريم و حرمتِ باورهایِ سخيفهیِ اسلامی، و عقايدِ الهیِ مسلمين»، به دقيقترين وضعِ ممکن، همان در و دروازهیِ فراخیست که اهريمنِ نابِ محمّدی، اين دشمنِ سوگندخوردهیِ بشر، از آنجا، بیمحابا، بر کفر و آزادگیِ ما شبيخون میزند...
کسی که اين را میفهمد، میبايست با تمامیِ هستیِ خويش، با آن بستيزد... و سادهترين راهِ ستيز، پيش از هرچيز، ريدن در اين اصلِ بهظاهر "حقوقِ بشری" و "دموکراتمنشانه"یِ روزگارِ ماست...
بیقيف و باقيف، نهتنها میتوان، بلکه بايد در اين اصلِ فراخ، ريد و ريد و ريد... و دمی از توهين به دينِ الهیِ اهريمن، که قابلِ توهينترين پديدههایِ هستیست، باز نايستاد!
تنها هنگامی میتوان از توهين به اسلام صرفِ نظر کرد که اسلام از رویِ زمين محو گشته، و تا هُمفيهاخالدون، به مقعدِ اهريمنِ نيستی و مرگ، غلاف شده باشد...
که: ايدون باد!
میگويند: توهين به عقايدِ الهیِ اسلام، باعثِ کدورت و ناراحتیِ باورمندانِ آن میگردد...
چه ياوهیِ سخيفی!
مسلمانی که با شنيدنِ اهانت به اسلام و الله و نبیّ و امام و کتباش، اندوهگين میگردد، راهِ بسيار سادهای پيشِ رویِ خود دارد: میتواند اسلامِ خود را بهدور افکند، و مانندِ ما "کافران" باشد که هيچکس نمیتواند به عقايدمان اهانت کند؛ چرا که ما کفّارِ ملاعين، اصولاً به هيچ عقيدهای، عقيده نداريم!!
بارها اين را نوشتهام که من بهعنوانِ يک -عجالةً- ايرانی، هيچ کاری با جميعِ ادياناتهایِ ديگر نداريم... فعلاً، فقط اندر فقط، برایِ رهايیِ مردمانِ وطنام، از شرِّ «سيّدِ خيرالبشر» میجنگيم... و بنابراين، در حالِ حاضر، کليّهیِ اديانها و اَنبياهایِ الهی، از آدمِ سفيه گرفته تا عيسایِ مسيح، بهناچار بايد خود را در صف ايستاندهکرده کنند و انتظار بکشند و لطفاً نوبت را بکنند، رعايت، تا ايضاً کارمان که با اين جرثومه تمام شد، شايد بلکم فکری به حالشان کرديم!!
و امّا، متن:
واداشتنِ زوربيشانه، ابلهانه، و کاملاً ضدِّ حقوقِ بشری انسانها، به رعايتِ «حريم و حرمتِ باورهایِ سخيفهیِ اسلامی، و عقايدِ الهیِ مسلمين»، به دقيقترين وضعِ ممکن، همان در و دروازهیِ فراخیست که اهريمنِ نابِ محمّدی، اين دشمنِ سوگندخوردهیِ بشر، از آنجا، بیمحابا، بر کفر و آزادگیِ ما شبيخون میزند...
کسی که اين را میفهمد، میبايست با تمامیِ هستیِ خويش، با آن بستيزد... و سادهترين راهِ ستيز، پيش از هرچيز، ريدن در اين اصلِ بهظاهر "حقوقِ بشری" و "دموکراتمنشانه"یِ روزگارِ ماست...
بیقيف و باقيف، نهتنها میتوان، بلکه بايد در اين اصلِ فراخ، ريد و ريد و ريد... و دمی از توهين به دينِ الهیِ اهريمن، که قابلِ توهينترين پديدههایِ هستیست، باز نايستاد!
تنها هنگامی میتوان از توهين به اسلام صرفِ نظر کرد که اسلام از رویِ زمين محو گشته، و تا هُمفيهاخالدون، به مقعدِ اهريمنِ نيستی و مرگ، غلاف شده باشد...
که: ايدون باد!
میگويند: توهين به عقايدِ الهیِ اسلام، باعثِ کدورت و ناراحتیِ باورمندانِ آن میگردد...
چه ياوهیِ سخيفی!
مسلمانی که با شنيدنِ اهانت به اسلام و الله و نبیّ و امام و کتباش، اندوهگين میگردد، راهِ بسيار سادهای پيشِ رویِ خود دارد: میتواند اسلامِ خود را بهدور افکند، و مانندِ ما "کافران" باشد که هيچکس نمیتواند به عقايدمان اهانت کند؛ چرا که ما کفّارِ ملاعين، اصولاً به هيچ عقيدهای، عقيده نداريم!!
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen