(به مناسبتِ به ثلثه رسيدن ماه مبارک؛ با الهام از نازنين ايرج دلبر)

خواب بوديم پرندوش، سحر
بنده، اينجانب و، من، هرسه نفر
که بهناگاه، صدايی آمد
نقنق و چونوچرايی آمد
چون پريديم ازآن خواب عميق
نيک گشتيم به اطراف دقيق
رمضان بود که بر امّت خويش
سخت چسپيده بُد، از جنس سريش
پيش و پس، بسته بر او راهِ فرار
وازليننازده، میداد قچار!
کمر امّت بگرفته به دست
وين سخن، زمزمه درمیپيوست
:
«اين چه بیحسّی و بداخلاقیست
رفته يکثلث و، دوثلثاش باقیست»!!
بنده، اينجانب و، من، هرسه نفر
که بهناگاه، صدايی آمد
نقنق و چونوچرايی آمد
چون پريديم ازآن خواب عميق
نيک گشتيم به اطراف دقيق
رمضان بود که بر امّت خويش
سخت چسپيده بُد، از جنس سريش
پيش و پس، بسته بر او راهِ فرار
وازليننازده، میداد قچار!
کمر امّت بگرفته به دست
وين سخن، زمزمه درمیپيوست
:
«اين چه بیحسّی و بداخلاقیست
رفته يکثلث و، دوثلثاش باقیست»!!
نسخهی پیدیاف
J
آدينه، 21 اَمرداد، 12 آگوست 2011

Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen