1. نشانههای ِ کمکخوانشی ( نقطه ، ويرگول ، ... ) را بدون ِ استثنا میآورم .
2. پيش و پس ِ هريک از اين نشانهها ، فاصله میگذارم . نظرم به اين است که اين نشانهها کاراکترهای ِ کاملاً مستقلّی است ؛ بنابراين ، چنين فاصلهای به لحاظ ِ منطقی ضروری است . اشکالی که هست ، اين است که گاه ممکن است يک نشانه به سر ِ سطر ِ بعد برود ؛ و اين ايراد ِ بدی است ! امّا هنوز نتوانستهام به خاطر ِ اين ايراد ، اصل ِ « استقلال ِ نشانهها » را رها کنم . ترديدی نيست که در حروف ِ لاتين میتوان از اين فاصله صرف ِ نظر کرد :
On the Tools menu, click Synchronize.
امّا در خطّ ِ فارسی – عربی ، نبود ِ فاصله باعث ِ تداخل ِ نگارهها میشود . شايد هم اين نکته تصوّری خطا بيش نباشد. ( امّا ببينيد اين نقطه چه جور بيخ ِ دال چسبيده ؛ و تازه اين در حالیست که من در کدهای ِ بخش ِ پست ، ويژگی ِ « فاصلهی ِ حروف » اعمال کردهام ! ) . کاش طرّاحان ِ فونت گوشهی ِ چشمی به اين مشکل میکردند . مثلاً يک جور نافاصلهی ِ مخصوص [1] میساختند . ( دقيقاً نمیفهمم نافاصله مربوط به فونت است يا ويندوز ؟ به هر حال . )
3. پيش از ورود به وادی ِ کامپيوتر و اينترنت ، « ی ِ » برای ِ نشانهی ِ اضافه ، در مضافهای ِ مختوم به « هاء ِ بيان ِ حرکت ِ ماقبل » را نمیپسنديدم . هنوز هم در نوشتن ِ دستی ، همان همزهی ِ بالای ِ هاء میآورم ! امّا وقتی ديدم در بعضی فونتها اين همزه را نمیتوان نوشت ، ناچار شدم که « ی ِ » را بپذيرم . آن را با نافاصله میآورم . ( در بعضی نوشتههای قبلیام رعايت نمیکردهام – يعنی راستش را بخواهيد نافاصله نداشتهام ؛ و حالا هم ندارم . ممکن است بگوييد خل شده ، امّا در ويندوز ِ قبلیام آن را داشتم ، سکون هم داشتم و حالا ندارم . اين هر دو کاراکتر را از يکی از فايلهای قبلیام درآوردهام و هر کدام را در يک نتپد گذاشتهام . وقتی تايپام تمام میشود ، دانه به دانهی ِ فاصلههايی را که بايد نافاصله باشد ، اديت میکنم !! امّا اينها ديوانگی يا وسواس نيست . اگر هم باشد ، به گردن ِ عبّاس ِ اقبال ِ آشتيانی است ، و آن مطلبی که در بارهی ِ « درستنوشتن » نوشته بود و آن قديمها گذاشته بودند در کتاب ِ فارسی ِ دوّم يا سوّم ِ دبيرستان . آنجا میگويد که وجود ِ نادرستی ِ نگارشی در يک نوشته مثل ِ اين است که روی ِ لباس ِ شستهی ِ شما يک لکّهی ِ ريدمان ِ چغوک باشد و اهمّيّت ندهيد ! او با اين عبارت نگفته ؛ چيزی گفته شبيه ِ همين . و من ، ايراد و کمبود ِ نشانهگذاری را هم چيزی از گونهی ِ « نادرستی ِ نگارشی ( املاء ِ غلط ) میدانم . » )
4. نشانههای ِ مصوّت – زير ، زبر ، پيش – را هم آنجا که واژهای کاملاً شناختهشدهی ِ عام نباشد و نيازی احساس کنم ، میآورم . تشديد را هم میآورم ، بدون ِ استثناء . اگر يکوقت ديديد نيامده ، بدانيد و آگاه بوده باشيد که فرامُش شده . تنوينها را هم قطعاً رعايت میکنم . شکل ِ « مثلن » را مثلاً ، يک غلط ِ محض میدانم . ايرادها و مشکلات ِ خط را نمیتوان با هوسبازی رفع کرد ، که هر کسی بيايد يک جور ِ دلبخواه بنويسد . اگر زبان ابزار ِ ارتباط است و خط وسيلهی ِ ثبت ، بازتاب ، و انتقال ِ زبان ، ناچاريم آن را جدّی بگيريم . ضمناً همينجا بگويم که من با تغيير ِ خطّ ِ فارسی کاملاً مَخالفام و تنها ره ِ رهايی را « انگليسیزبان شدن ِ ايران » میدانم . فارسی میتواند زبان ِ خانگی ِ ما باشد ؛ امّا از آن گذشته که زبان ِ زندگی ِ ما باشد . پس لازم نيست زحمت ِ بيهوده بکشيم و برای ِ اين چند سال که از عمر ِ بیبابرکت ِ اين زبان ِ کهنسال و خسته باقی مانده ، بزنيم پک و پوزش را پايين بياوريم !
5. نشانهی ِ اضافه را بدون ِ استثناء میآورم ؛ حتّی برای ِ « برای ِ » ، که مکسور بودن ِ يای ِ آن کاملاً بديهی است . ( اصلاً آيا در اين واژه – حرف ، با سازهی ِ « اضافه » سر و کار داريم ؟ )
در بعضی فونتها – مثلاً همين تهوما ، که ريز ِ آن زيباست و زياد هم استفاده میشود - ، اين کسره بدشکل واقع میشود و افقی میآيد ؛ امّا چارهای نيست . اگر کاربران ِ فارسیزبان و فارسینويس همّت میکردند و اين حدود ِ بيست سی فونت ِ فارسی را کاری میکردند که مايکروسافت بکند توی ِ ويندوز ، خيالمان راحت میشد و « بدر » و « ميترا » و « لوتوس » و ... مینوشتيم و زير و زبرمان هم درست میشد !
6. و امّا جدانويسی : هنوز کاملاً يکدست نشدهام . مثلاً وندهای ِ « ام ، ات ، ... » را مردّدم که جدا بايد کرت يا نبايد کرت . بعضی وقتها جدانوشتن باعث ِ جدايی میشود ، در حالی که يک واژه داريم . اينها را ، سر ِ هم میکنم .
( مياننگاره : وقتی يک واژهی ِ مرکّب ، يا يک ترکيب را سر ِهم و بیفاصله مینويسيم ، گاه شکل ِ آن زشت میشود ، و گاه دشوارخوانی هم ايجاد میشود . من بیفاصلهنويسی را نمیپسندم ؛ يعنی نمیتوانم آن را بپذيرم . غالب ِ تلاشها و نوآوریهايی که انجام میشود ، متأسّفانه در بیتوجّهی به پيشينهی ِ « فارسینگاری » صورت میگيرد . برای ِ گشودن ِ راهی در اين زمينه ، نخست لازم است که از کلّيّهی ِ تلاشهای ِ پيشينيان ِ خود آگاهی داشته باشيم .
بگذاريد ، يعنی همان « اجازه بدهيد » اين بخش از نوشتهام را بعداً بنويسم ؛ بعد از تأمّل ِ کافی ، و ديدن ِ برخی منابع . همينقدر بيفزايم که : خداوندگار آشوری ، در اين مورد به آوردن ِ خطّ ِ فاصله توصيه میکرد . در بعضی آثار ِ چاپشدهی ِ وی نيز ، همين رويّه ديده میشود . امّا اکنون ، گويا ، از آن برگشته . گُمان میکنم دليل ِ اين روگردانی ، همانا زشت و دشوارخوان شدن ِ نگاره بوده است . در قديم ... آه ! بگذاريد ، بعداً خواهم نوشت . حالا حال نداريمی ! – پايان ِ مياننگاره . )
آنچه بیشک جدا میکنم :
- « ها » ی ِ جمع ( گفت : سه جور « ها » داريم ... ! يکی ، های ِ « آهای ! » ؛ يکی ، های ِ « آها ! درسته ! » ؛ و يکی هم ، های ِ جماع . ببخشيد يک الف آمد خودش را اين ميان جا کرد ! جمعی که الف خودش را ميانش جاکند ، میشود جماع ! يک جوک هم ساخته باشيم که خواننده خيلی فحش ندهد مارا . )
- « بی » . نه مثل ِ « بیبی » ؛ بلکه مثل ِ « همبیوطن » .
- ديگر يادم نمیآيد . اگر بعداً آمد ، خبرتان میکنم .
...
در پناه ِ خود باشيد . شاد زيوی ، رهايی ، و خويشکامی آرزو کنيد .
$
چند نوشته از وبلاگنويسان ، در همين زمينهها :
نگاهي به يک مقولهیِ زبانی: داستانِ تنوين ( جستار . داريوش آشوری )
:: غلط ـــــ نامه ۱ / نيمفاصله ( خوابگرد )
:: غلط ـــــ نامه ۲ / نقطهگذاری و فاصلهها ( خوابگرد )
:: غلط ـــــ نامه ۳ / «را» و «به» ( خوابگرد )
:: غلط ـــــ نامه ۴ / کالبدشکافی غلطها ( خوابگرد )
:: غلط ـــــ نامه 5 / تفاوت کاراکترها ( خوابگرد )
:: چرا نيمفاصله؟ / از وبلاگ پادساعتگرد
( مورد ِ نخست را از وبلاگ ِ جستار ، و شش ِ ديگر را از وبلاگ ِ خوابگرد [ به عين ِ عبارت و لينک ] کپی کردم . اگر با طرز ِ حروفنگاری ِ من نمیخواند ، علّتش اين است ! )
?
[1] « نافاصله » همان « نيمفاصله » ی ِ ديگران است ! چون هيچ فاصله نمیاندازد ، « نيمفاصله » گفتن ، اندککی خالی از تسامح نيست . شايد « نافاصله » هم درست نباشد . به هر حال ، اينها اصطلاح است و زياد نبايد دربند ِ صحّت ِ دقيق ِ مفهومی ِ آن بود !
سلام
AntwortenLöschenزندگینامه تان را خواندم خیلی سخت بود خواندنش. تصور کنید هر کسی از نشانه گذاری خودش استفاده کنه. چی میشه؟ و هر کسی کار دلخواه خودش رو بکنه؟ من هم خیلی دوست دارم کتاب بخونم (کامیوتر تاریخ ریاضیات شعر) و این کار رو تا جاییکه بتونم میکنم، ولی بچه هام این حرفها حالیشون نیست! براتون آرزوی موفقیت دارم.
علی
moalem.ali@gmail.com
سلام
AntwortenLöschenزندگینامه تان را خواندم خیلی سخت بود خواندنش. تصور کنید هر کسی از نشانه گذاری خودش استفاده کنه. چی میشه؟ و هر کسی کار دلخواه خودش رو بکنه؟ من هم خیلی دوست دارم کتاب بخونم (کامیوتر تاریخ ریاضیات شعر) و این کار رو تا جاییکه بتونم میکنم، ولی بچه هام این حرفها حالیشون نیست! براتون آرزوی موفقیت دارم.
علی
moalem.ali@gmail.com