يک: دربارهیِ نوشتن
(1)
دو جور نوشتن نداريم (نوشتن بهمعنایِ دقيقِ کلمه را میگويم)، که: يکی باملاحظات، و ديگری بیملاحظات.و از نظرِ من، هيچ فرق نمیکند که اين «ملاحظات» چه باشد... ملاحظهیِ نظامی مخوف و آدمیخوار، مانندِ اسلامِ نابِ محمّدی و نظامِ جمهوریِ اقدسِ الهیاش باشد، يا ملاحظهیِ رگِ گردنِ يک بهاصطلاح قوم، مانندِ قومِ شريفِ آريايی، يا ملاحظهیِ فیالمثل روحيّاتِ يک جامعهیِ خفته در اعماقِ هول و وَهْم و مردار، مانندِ ناجامعهیِ ايرانِ دلبند، يا ملاحظهیِ يک دوستِ فيسبوکی، يا ملاحظهای مبنی بر هر توهّمِ ديگر. (ملاحظهیِ جيب را که درخورِ تف هم نمیشمرم!). معتقدان -چه معتقَدِ ايشان آسمانی باشد چه زمينی-، اصولاً در اين تأمّل جايی ندارند...
آدمیزاد، يا مینويسد، يا نمینويسد...
نمیشود هم نوشت، و هم ننوشت؛ و بهويژه در اين ننوشتن، کلّی هم ادّعایِ نوشتن کرد!
(2)
آدمی که چيز مینويسد، بايد بتواند خود را فاقدِ هرگونه جايگاه (و بهويژه مرتبهیِ) اجتماعی-سياسی-ادبی-علمی-هنری-فرهنگی، و هر گونهیِ ديگر از اين "جايگاه-مراتب"ها بداند؛ اعمِّ از اينکه ديگران او را دارایِ چُنين و چُنان مراتب و جايگاهی میانگارند، يا نمیانگارند...(3)
که يعنی آدمی که مینويسد، بايد روراست باشد؛ و پيش از ديگران، با خودش...و جز اين، فقط و فقط، "طومارِ خويش بهدروغدرنوشتن" است.
جمعه، 30 دی 1390، 20 ژانويه 2012
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen