روزای ِ روشن ، خداحافظ !
سرزمين ِ من ، خداحافظ !
روزای ِ خوبت ، بگو کجا رفت
تو قصّهها رفت ، يا از اينجا رفت ؟
انگار که اينجا ، هيشکی زنده نيست
گريه فراوون ، وقت ِ خنده نيست
گونهها خيسه ، دلا پاييزه
بارون ِ قحطی ، از ابر میريزه
همه عزادار ، سر به گريبون
مردا سر ِ دار ، زنا تُو زندون
انگار که شبه ، هر روز ِ هفته
از هر خونهای ، عزيزی رفته
همه با هم قهر ، همه از هم دور
روزا مثل ِ شب ، شبا سوت و کور
نه تُو آسمون ، نه رُو[1] زمينيم
انگار که خوابيم ؛ کابوس میبينيم
از زمين دوريم ، از زمون جدا
حتّی نميايم[2] به ياد ِ خدا
روزای ِ روشن ، خداحافظ !
سرزمين ِ من ، خداحافظ !
نوبت میگيريم ، گيج و بیهدف
واسه مردن هم ، بايد رفت تُو صف
روزا و شبا ، اينجور ميگذرن [3]
هرجا که میخوان ، ما رو میبرن
آخه تا به کی آروم بشينيم
حسرت بکشيم ، گريه ببينيم ؟
ای زن ِ تنها ، مرد ِ آواره
وطن دل ِ توست ؛ شده صدپاره
پاشو کاری کن ؛ فکر ِ چاره باش
فکر ِ اين دل ِ پارهپاره باش !
پاشو کاری کن ، فکر ِ چاره باش
فکر ِ اين دل ِ پارهپاره باش !
&
از وبلاگ ِ آزادیخواهان ِ زاگرسی
$
يادآوری :
کم کسیست که نداند اين ترانه از ترانههای ِ بسيار معروف ِ خوانندهی ِ بینظير ِ ما ، « هايده » است ؛ بانوی ِ آواز ِ دلانگيز ِ ايرانی ، که مرگ ِ بیهنگام ِ او بخشی ِ سترگ از غنای ِ ايران را از تپش و رويش بازداشت . ترانه ، همانطور که از سطرسطرش پيداست ، بعد از هجوم ِ شوم ِ اهريمن و زادگان ِ دروج خوانده شده . هايده را درد ِ ويرانی ِ ايران و ايرانی کشت ...
و امّا ، شيوهی ِ بسيار نادرست ِ کاملاً معمول ِ ترانهخوانی ِ معاصر ِ ايرانی بر اين بود ( و تا اندازهای هست ) که غالباً همه چيز به نام ِ خواننده شناخته میشود ؛ بیآنکه از سراينده ، آهنگساز ، و نوازندگان ، آنگونه که بايد نامی برده شود . از همينرو ، دست ِکم منيکی نمیدانم که اين ترانهی ِ حزن ِ وطن را کدام دردآگين ِ مغموم سروده است . از خود ِ هايدهست ، يا از غمکدهای ديگر ؟
...
و ديگر اينکه ، جز يکمورد تصحيح ِ قياسی ، و دو فقره – بهگُمان ِخودم - « بهنويسی » ، هيچ تغييری در متن داده نشده ( که نمیتوان چيزی به آن افزود يا از آن کاست ! ) ، الّا اِعمال ِ شکل ؛ يعنی بهکارگرفتن ِ زير و زبر و اُ ! و ويرگولميرگول ُ ، ازينچيزا .
?
[1] در اصل ِ مأخذ ِ نقل ِ من « تو » آمده ؛ امّا شکّی نيست که بايد « رُو » باشد ؛ حتّی نيازی نيست که بگردم ترانه را پيدا کرده گوش کنم .
[2] در اصل ِ مأخذ : « نمی يايم » - و فکر میکنم به صورتی که آوردهام خواناتر باشد .
[3] در اصل ِ مأخذ : « می گذرن » - رک شود به توضيح ِ بالا .
با سلام دوست عزیز
AntwortenLöschenمن اتفاقی وبلاگ شما را در حین وبگردی دیدم. و بعد هم از اینکه شعری را که من از حواننده محبوب پاپ یعنی حانم هایده پست کردم دیدمو خوشحال شدم که شما هم به حق کپی رایت یعنی نام بردن یا ذکر منبعی که از آن مطلب پست می کنید قایل هستید و نام این حقیر را نوشته بودید. البته تشکر من نه به خاطر ذکر نام این حقیر است بلکه به حاطر انجام فعل صحیحتان.
راستش من هم خیلی دلم می خواست بدانم شاعر این شعر متاثر کننده کیست و کمترین تشکر و قدر دانی من هم مطمینا این بود که نام شاعر عزیز را ذکر می کردم ولی افسوس که بنده هم مثل شما نمی دانستم
شعرهای دیگری از داریوش هم پست کرده ام که شاعر آنمها را هم متاسفانه دقیقا نمی دانستم.امیدوارم شما یا سایر رفقا محبت کنند و من را هم مطلغ کنند
با تشکر