مضحکترين نکته در «آريايیبازی»ِ ايرانی، میتواند اين باشد که گويا آريايیپرستِ ايرانی از ياد برده است که نمیتواند –يا بهعبارتی ديگر، فرقی با مضحکه ندارد، اگر بخواهد- آريايیگری و "دار و دمبک"ِ آريايیاش را، بر سرِ کسانی بکوبد که –در خوشبينانهترين انگاره- آن را به او شناساندهاند، و يا –در انگارهای بدبينانه (اگر نگوييم: واقعبينانه)- برساخته، و به دستاش دادهاند، تا زمانی از وی بهعنوانِ نعمالبدلِ نفوذی در پشتِ جبههیِ دشمن، بهره برند، و زمانی ديگر –بنا به اقتضا- با تماشایِ کژرقصیهایِ غرورآميزِ تاريخی-قبيلهایاش، کمی حال کنند... –که اعنی همين دنيایِ "پدرسوخته"یِ غرب!
زهی نژادِ مُنگُل!
و زهی دلقکانگیِ نمکنشناسانه!!
زهی نژادِ مُنگُل!
و زهی دلقکانگیِ نمکنشناسانه!!
يکشنبه، 23 بهمن، 12 فوريه 2012
$
پیدیاف:
http://irannamag.files.wordpress.com/2012/02/mongolisme_ariaei1.pdf
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen