
از دوستان، عزيزان!
قرار کرده بوديم که ديگر اينجا در اين فيسالمبارکمان، هزل نياوريم؛ امّا...
اين عکس، با شرح « اينو میگن سرويس طلای عروس!» ايميلاً به دفترک ما واصل گشت؛ و نتوانستيم جلو کُخِ شاعریمان را بگيريم... (و از محضر شاهداماد و عروسخانم هم، عذرخواهی مینماييم هميدون!)
بهر يکنرمه کُس اينقدر طلا؟!
مرد بيچاره، برو نرخ بگير!
بَد کلاهی به سرت رفته، ببهم
زده گويا پدرِ کُس، به تو کير!!!!!!
مرد بيچاره، برو نرخ بگير!
بَد کلاهی به سرت رفته، ببهم
زده گويا پدرِ کُس، به تو کير!!!!!!
×××
دوسه توضيح:
1. کُخ، در فارسی طبس (و خراسان بهطورکلّی)، همان «کِرم» فارسی رسمی و ادبیست...
2. نرمه، در فارسی طبس، بهمعنیِ «ريزه، خُرده، اندک، پارهای کوچک از چيزی، ...» بهکارمیرود.
3. مصرع آخر، به اينصورت هم تواند بود:
سه شنبه، سپتامبر 13، 2011
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen