خشمآشوب
(برای هشتمين روزِ «تحصّنِ مرگ»)
اين روزها، هر لحظه، کوهی از دلآزاریست
ذهنام، مغاکی در تهِ گردابِ بيزاریست
صدبار اگر گِردِ زمين گردم، يقين دارم
باز آسمان در قصدِ زخمی مهلک و کاریست
بیخواب داند معنیِ بيداریِ کابوس
مردن هزاران ره بِه از کابوسِ بيداریست
بگريختم از اهرمن، غافل که اينجا نيز
بر سرنوشتام، گندِ امرِ قدسیاش، ساریست!
حالِ مرا، حالِ مرا، حالِ مرا دارد
زهری که خشمآشوب در رگهایِ من جاریست
کو قيف، تا رينم به بنيانی که حيفاحيف
بمبِ اتم عاجز ز منعاش از تبهکاریست!!
م. سهرابی
پنجشنبه، 16 بهمن 1393؛ 5 فوريه 2015
و دوشنبه، 31 فروردين 1394؛ 20 آوريلِ 2015
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen