ديشب دو قاشق قهوهیِ فوری و يکدوجينقاشق شکرِ فردِ اعلا ريختم اندر ليوان که يک قهوهیِ دستهدارِ مشتیِ توپ بزنم که ازناگاه، برق رفت و... بهناچار، مثلِ مرحومِ مغفور، جاودانياد انسانِ نئاندرتال، کورمالکورمال، به نورِ فندک، خود را از پلّهها کشاندم پايين و بعد از يکنيمساعتی که غلت و واغلت زدم و اندرين ميانه، يکهاب برق هم تشريف آوردند (که ای به فلانِ رخش رستم!)، کپّهام را گذاشتم و، خلاص!
و امروز، دقايقی پيش که خواستم بيايم به مسند بنشينم، عيالِ دلبند يک چای بیدسته داد دستم و، گرچه دستام سوخت، آوردماش بالا...
چشمِ ناميمونام که به قهوه و شکرِ خشکِ تهِ ليوان افتاد، نهکه هميشه در شمارِ مفاخرِ علمی بودهام، حسِّ اختراعاتیام گل کرد و گفتم محضِ خدمت به شما بشريّتِ هميشه در صحنه، يک کشفيّاتی از خود بهدر کنم...
اين شد که چای را ريختم اندر ليوان، که اعنی بشود «چایقهبه»! و من هم بشوم مخترعِ بزرگ و نامآورِ اوايلِ سدهیِ بيست و يک! و اندر شمارِ چهرگانِ پلاسيدهیِ ماندگار!
...
دردِ سرتان ندهم:
نه کون دارم نه کوکو!!!!! ريده شد تویِ جفتاش!!!
نصفاش را در کمالِ اخم و تَخم و بیميلی بلمباندهام و نصفِ ديگر را هم قرار است بهزودی کوفت فرمايم... رگِ يزدیام اجازه نمیدهد بريزم دور!!!!
میخنديد؟؟؟
تا من باشم که دوباره غدّهیِ اختراعکنیام ورم کند و دلام برایِ شما بشريّتِ نسناسِ مخترعنشناس بسوزد!!!
?
کوکو- پرندهای که مشهدیها «موساکوتقی» مینامند و جاهایِ ديگر «ياکريم» هم گفته میشود، در طبس، به اين نام خوانده میشود: «کُکوُ / kokoo»؛ که آشکارا از آوایِ اين پرنده برآمده!
و امروز، دقايقی پيش که خواستم بيايم به مسند بنشينم، عيالِ دلبند يک چای بیدسته داد دستم و، گرچه دستام سوخت، آوردماش بالا...
چشمِ ناميمونام که به قهوه و شکرِ خشکِ تهِ ليوان افتاد، نهکه هميشه در شمارِ مفاخرِ علمی بودهام، حسِّ اختراعاتیام گل کرد و گفتم محضِ خدمت به شما بشريّتِ هميشه در صحنه، يک کشفيّاتی از خود بهدر کنم...
اين شد که چای را ريختم اندر ليوان، که اعنی بشود «چایقهبه»! و من هم بشوم مخترعِ بزرگ و نامآورِ اوايلِ سدهیِ بيست و يک! و اندر شمارِ چهرگانِ پلاسيدهیِ ماندگار!
...
دردِ سرتان ندهم:
نه کون دارم نه کوکو!!!!! ريده شد تویِ جفتاش!!!
نصفاش را در کمالِ اخم و تَخم و بیميلی بلمباندهام و نصفِ ديگر را هم قرار است بهزودی کوفت فرمايم... رگِ يزدیام اجازه نمیدهد بريزم دور!!!!
میخنديد؟؟؟
تا من باشم که دوباره غدّهیِ اختراعکنیام ورم کند و دلام برایِ شما بشريّتِ نسناسِ مخترعنشناس بسوزد!!!
دوشنبه، الهفتمالبهمنگِ 1392؛ البيستالهفتم الجانويةالمعظّم 2014
?
کوکو- پرندهای که مشهدیها «موساکوتقی» مینامند و جاهایِ ديگر «ياکريم» هم گفته میشود، در طبس، به اين نام خوانده میشود: «کُکوُ / kokoo»؛ که آشکارا از آوایِ اين پرنده برآمده!
از مکتشف عسل یاد بگیر. میدونی مدفوع چند حیوان را امتحان کرده که به زنبور رسیده؟ ناامید نشو
AntwortenLöschenسلامالله عليک، يا آقا داود!
Löschenقدرتِ مکاشفه و اکتشافِ انبيایِ الهی، مختصِّ خودشونه!
ما ناانبيایِ غيرِ الهی، خيلی که زور بزنيم، نهايةً به کشفِ بلاهت و نادانیِ انبيایِ الهی میرسيم، نه بيشتر!!