پندوک
(پندنامهیِ ملّا نَطَربوق عبدالپشمِ پانزده)
1. پفيوز و بیاخلاق و کامروا باشيد.
2. گولِ ژاژخايیِ وجدانتان را مخوريد.
3. کماکان رذل بمانيد.
4. آبزيرِکاه باشيد تا کسی زيرآبتان را نزند.
5. تنها رذلها میتوانستهاند به رگِ شانستان بزنند. خوب بود اين را میدانستيد و بهکودکی خود را بيهوده پارهپوره نمیکرديد و، امروز هم هيچ گهی نشده باشيد.
6. از هيچ پلی رد مشويد تا در معرضِ اندرز نباشيد.
7. هوایِ سازمانِ ناپفيوزِ و قدسیِ ملل را داشته باشيد و به کميساريایِ عالیِ پناهندگان اعتراض مکنيد تا غربت و دربهدریِ پناهجويیتان را اينگونه خفن تا قيامت کش ندهند.
8. به دروغهايی که میگوييد ايمانِ قوی داشته باشيد.
9. در مستراحهایِ عمومیِ پارکِ ملّت، عطسه مزنيد تا بنگ و توتون از کفِ دستتان نريزد، و بلند مگوزيد تا نشئهیِ کرکِ همسايهیِ بغلیتان نپرد و شما را نفرين نکند.
10. قلم جز به نرخِ روز مزنيد، تا مشتی الکن شما را کُسکشِ کُسشيرنويسِ بیادب نخوانند.
11. بزرگی فرموده است: زن، زائدهایست حولِ محورِ کُس! و بزرگی ديگر فرموده است: بهترين نوعِ زن، جندهیِ آن است! سخنِ نخست را نيمی از حقيقت، و سخنِ اخير را تمامْ حقيقت شمرده و به ايشان درود بفرستيد.
12. با مسلمان محشور مباشيد، مگر اينکه گلویتان پيشِ زناش گير کرده باشد.
13. عارفی را حکايت کنند که روز به دو دِرَم زنبيل بافتی، و بهشب، در کليدانِ بيوهزنان انداختی. زهی عارفِ با معرفت!
14. در جوانی مردمان را بچاپيد تا در پيری به پولِ شما احترام بگذارند.
15. از حکمتِ تف غافل مباشيد و بر سوراخِ سوزنِ مردمان عيب منهيد.
16. زناکار باشيد تا لذّتِ ضايعشده در جماعِ شرعی را دريابيد.
17. اوّل برایِ پاچههایِ شلوارتان فکری بکنيد و بعد محکم بگوزيد.
18. به خود بگوييد "مرا چه به اين گُهخوردنها؟" و واردِ سياست مشويد.
19. از عرصهیِ علومِ اجتماعی، به شرکت در "گردهمايی"ِ شبانهاش بسنده کنيد.
20. از منزلتِ کونِ دهمنی غافل مباشيد و کُسِ دومثقالی را برآن ترجيح مدهيد.
21. نمکدان مشکنيد و بر دخترِ همسايه تهمت منهيد و اميدوار باشيد.
22. مست در کوچههایِ تنگ ويراژ مرويد تا ماشينتان زخم و زيلی نشود.
23. اگر در خيابانی شلوغ و تاريک، کسی شما را اشتباهاً انگولک کرد، سپاسگزار باشيد و آن را غنيمتِ تمام شمريد.
24. گيرم که پير شدهايد و برنمیخيزد؛ کيرچشمی را که از شما نگرفتهاند.
25. از مسلمين، جز مادينگانِ جوان و سفيدشان را به آدم مشماريد.
26. از خانه که قدم بيرون مینهيد اگر باران بر شما باريد فوراً برگرديد چون فراموش کردهايد چترتان را برداريد.
27. تا خواهان داريد بدهيد که از شورهزارِ پشيمانیِ فردا ذکر نمیرويد.
28. اگر کسی بدونِ قصد و غرض به شما سلام کرد، در تحويلدادنِ او به مأمورانِ تيمارستان درنگ روا مداريد.
29. عرق بهاندازه بخوريد تا حريفان از سخاوتِ شما سوءِاستفادهیِ بهينه نبرند و صبح از کوندرد نناليد.
30. در جوانی پيران را بهرايگان بگاييد تا در پيری از رحمتِ جوانان بیبهره نمانيد.
31. سيگارتان را جز به آتشِ سيگارِ قبلی روشن مکنيد تا از زيانِ دودِ گوگردِ کبريت و گازِ فندک، سينهتنگی نگيريد.
32. با شرّ و وِری که سرِهم میکنيد پيوسته آپديت باشيد تا کنتورِ وبلاگتان پايين نيايد. نترسيد؛ کسی نوشتههایِ شما را نمیخواند.
33. با زوجهیِ خود عاشقانه جماع مکنيد تا آن مادينهیِ کمعقل، شما را ابله و نديدپديد نپندارد.
34. اندرزهایِ حکيمانهیِ ما را چُس مپنداريد و آويزهیِ گوش سازيد تا از جهالتِ خود در امان بمانيد.
35. بهپاسِ آغازِ اين شکمرَوِشِ بزرگ، و رفعِ قطعیِ 1400 سده ثقلِ رودگانیِ کشنده، غَرتاغَرتْ گوزاگوز، 22 بهمن را گرامی بداريد، که ايدون باد!
36. چرا خود را کجکج میگيريد و خجالت میکشيد؟ نترسيد و راستراست دروغ بگوييد.
37. در سوراخی که صاحباش را نمیشناسيد، بیوقفه انگشت مکنيد.
38. اگر در کشتْمان ماچهخری جوان و فربه، رهاشده يافتيد، به شعاعِ بيستقدم ميانِ بوتهها را خوب وارسی کنيد، مبادا دوربينمخفی کار گذاشته باشند.
39. پشمِ "اصول" و "ارزشها"یتان را که میزنيد، تيغی هم به درِ "فيضيّه"تان برسانيد؛ خدا را چه ديدهايد...
40. اگر مطمئنايد که تابهحال نداده است، ملايم باشيد و کونِ بچّهیِ مردم را با گاراژِ ملّامحمّد اشتباه مگيريد.
41. اوّل پیِ شصت مؤمن که بايد آنها را سير بکنيد، بگرديد، و بعد روزه بخوريد.
42. بدهيد، که حکما فرمودهاند: مردن با کونِ آکبند شگون ندارد.
43. کودکی و نوجوانیِ خود را نفرين مکنيد؛ شايد علّتِ بواسيرتان چيزِ ديگری بوده باشد.
44. ای کسانی که ايمان آوردهايد، چرا از ترسِ زاد و رود به کاندوم پناه میبريد؛ مگر "عُقبی" را فراموش کردهايد!؟
45. طلّابِ علومِ دينی، که ممکن است در ملاءِ عام خشک و خشن بهنظر برسند، شبها در خلوتِ حجرههایِ خود، رویِهمرفته، نرم و مهرباناند.
46. پندِ حکما را بهياد آوريد و بیوازلين زيرِ کيرِ کلفت مخوابيد.
47. بخشِ عظيمی از "پيرچشمی"ِ امروزتان، نتيجهیِ "کيرچشمی"ِ جوانی، و جلقهایِ متعاقبِ آن است... نمیدانستيد!!؟
48. از ما کافران بشنويد و پیِ جاکشِ ديگری بگرديد که ازين "خيرالماکرين" جز شر، نصيبی نخواهيد يافت...
49. در احاديثِ معتبرهیِ متواتره آمده است که «هر استمناء بهمثابهیِ هفتادهزار بار زنایِ با محارم در خانهیِ کعبهست»! ماندهايم که از کی تابهحال خانهیِ خدا "بندازگاهِ مسلمين" شده است؟! و باز، ماندهايم که با اينهمه جلقی که مؤمنين میزنند، چگونه آن چارديواریِ مفلوک، از ازدحامِ اين انبوهانبوه زنازاده، نترکّيده؛ و يا به سيلابِ منی محو نشده است!؟
بياييد به بتوناش ايمان بياوريم؛ و به استادیِ معمارِ آن: آقا سيّد ابراهيمِ خُلّتمکان، درود بفرستيم...
50. برایِ طلبهجماعت، "جلو" يا "عقب" بودن فرق نمیکند؛ مهم، اصلِ درسِ لواط است!
51. طلبهای که شبِ امتحانِ لواط، لایاش را باز نکند، هرگز به مرتبهیِ "آيةاللهالعظمايی" نرسد...
52. در وطیِ دُبُر لذّتیست که... تا نکنيد، ندانيد!
53. از کيرِ خود بیحساب مباشيد، و باد و بروتِ وی را بزرگ بشماريد و پاس بداريد.
54. در جوانی به درمانِ "علّةالمشايخ"ِ پيران بشتابيد، که، شما نيز روزی پير خواهيد بود.
55. به وزوزِ اهلِ فلاح گوش مسپاريد.
56. اگر نمیتوانيد خانهتان را عوض کنيد که از عربدهیِ ديو در امان بمانيد، زنِ کُسیِ مؤذّنِ مسجدِ محلّهتان را به خانه بريد و لخت کنيد و مگاييد تا پس و پيشاش متوالياً مُدمُد کند و دلتان خنک شود...
57. اگر میخواهيد ديگِ سياستبازیتان بهجوش آيد، جوشِ وطنِ پفيوزتان را مزنيد و فقط مثلِ ديگران، قدری خارکسته و "سازگارا" باشيد تا "صدای"تان در "امريکا" هم بپيچد!
58. دست از دروغ و شايعه و گوزعلمکنی و سايرِ توطئههایِ کثيف و مزوّرانهتان برداريد و مثلِ بچّهیِ آدم به بیبیسیِ فارسی درود بفرستيد.
59. از فلسفهی اوُلیٰ همينقدر بياموزيد که اگر ابوريحان بيرونی آنروز از خانه بيرون نرفته بود که به ارسطو اسفارِ اربعه درس بدهد، هرگز هومر به يادِ پدرش سقراط نمیافتاد و پسرش خيخرو کتابِ عشقیِ لوياتان را نمیسرود.
60. گورِ بابا و کُسِّ ننهیِ وطنتان کرده، زرنگ باشيد و ازين لاشِ مرده جلوکبابی بهخانه بريد و سبز بمانيد، وگرنه، به پنجاهسالگی نرسيده، آرزو خواهيد کرد که به "کميساريایِ عالیِ مرگ" پناهنده شويد...
61. در سايتهایِ به قولِ علما: مستهجن، زرتازرت رویِ هر صورِ قبيحهای که مُدمُد میکند کليک مکنيد تا آنتیفيروزتان نيايد و قالقال نکند...
62. خداوندا! حرمتِ پيشکسوتی را پاس بدار و به احمد جنّتی درود بفرست!
63. فضيلتی برتر ازين نيست که انسان، مسافرِ غريب و خسته و درمانده و بیپناهی را نيمهشبان سير بکند.
2. گولِ ژاژخايیِ وجدانتان را مخوريد.
3. کماکان رذل بمانيد.
4. آبزيرِکاه باشيد تا کسی زيرآبتان را نزند.
5. تنها رذلها میتوانستهاند به رگِ شانستان بزنند. خوب بود اين را میدانستيد و بهکودکی خود را بيهوده پارهپوره نمیکرديد و، امروز هم هيچ گهی نشده باشيد.
6. از هيچ پلی رد مشويد تا در معرضِ اندرز نباشيد.
7. هوایِ سازمانِ ناپفيوزِ و قدسیِ ملل را داشته باشيد و به کميساريایِ عالیِ پناهندگان اعتراض مکنيد تا غربت و دربهدریِ پناهجويیتان را اينگونه خفن تا قيامت کش ندهند.
8. به دروغهايی که میگوييد ايمانِ قوی داشته باشيد.
9. در مستراحهایِ عمومیِ پارکِ ملّت، عطسه مزنيد تا بنگ و توتون از کفِ دستتان نريزد، و بلند مگوزيد تا نشئهیِ کرکِ همسايهیِ بغلیتان نپرد و شما را نفرين نکند.
10. قلم جز به نرخِ روز مزنيد، تا مشتی الکن شما را کُسکشِ کُسشيرنويسِ بیادب نخوانند.
11. بزرگی فرموده است: زن، زائدهایست حولِ محورِ کُس! و بزرگی ديگر فرموده است: بهترين نوعِ زن، جندهیِ آن است! سخنِ نخست را نيمی از حقيقت، و سخنِ اخير را تمامْ حقيقت شمرده و به ايشان درود بفرستيد.
12. با مسلمان محشور مباشيد، مگر اينکه گلویتان پيشِ زناش گير کرده باشد.
13. عارفی را حکايت کنند که روز به دو دِرَم زنبيل بافتی، و بهشب، در کليدانِ بيوهزنان انداختی. زهی عارفِ با معرفت!
14. در جوانی مردمان را بچاپيد تا در پيری به پولِ شما احترام بگذارند.
15. از حکمتِ تف غافل مباشيد و بر سوراخِ سوزنِ مردمان عيب منهيد.
16. زناکار باشيد تا لذّتِ ضايعشده در جماعِ شرعی را دريابيد.
17. اوّل برایِ پاچههایِ شلوارتان فکری بکنيد و بعد محکم بگوزيد.
18. به خود بگوييد "مرا چه به اين گُهخوردنها؟" و واردِ سياست مشويد.
19. از عرصهیِ علومِ اجتماعی، به شرکت در "گردهمايی"ِ شبانهاش بسنده کنيد.
20. از منزلتِ کونِ دهمنی غافل مباشيد و کُسِ دومثقالی را برآن ترجيح مدهيد.
21. نمکدان مشکنيد و بر دخترِ همسايه تهمت منهيد و اميدوار باشيد.
22. مست در کوچههایِ تنگ ويراژ مرويد تا ماشينتان زخم و زيلی نشود.
23. اگر در خيابانی شلوغ و تاريک، کسی شما را اشتباهاً انگولک کرد، سپاسگزار باشيد و آن را غنيمتِ تمام شمريد.
24. گيرم که پير شدهايد و برنمیخيزد؛ کيرچشمی را که از شما نگرفتهاند.
25. از مسلمين، جز مادينگانِ جوان و سفيدشان را به آدم مشماريد.
26. از خانه که قدم بيرون مینهيد اگر باران بر شما باريد فوراً برگرديد چون فراموش کردهايد چترتان را برداريد.
27. تا خواهان داريد بدهيد که از شورهزارِ پشيمانیِ فردا ذکر نمیرويد.
28. اگر کسی بدونِ قصد و غرض به شما سلام کرد، در تحويلدادنِ او به مأمورانِ تيمارستان درنگ روا مداريد.
29. عرق بهاندازه بخوريد تا حريفان از سخاوتِ شما سوءِاستفادهیِ بهينه نبرند و صبح از کوندرد نناليد.
30. در جوانی پيران را بهرايگان بگاييد تا در پيری از رحمتِ جوانان بیبهره نمانيد.
31. سيگارتان را جز به آتشِ سيگارِ قبلی روشن مکنيد تا از زيانِ دودِ گوگردِ کبريت و گازِ فندک، سينهتنگی نگيريد.
32. با شرّ و وِری که سرِهم میکنيد پيوسته آپديت باشيد تا کنتورِ وبلاگتان پايين نيايد. نترسيد؛ کسی نوشتههایِ شما را نمیخواند.
33. با زوجهیِ خود عاشقانه جماع مکنيد تا آن مادينهیِ کمعقل، شما را ابله و نديدپديد نپندارد.
34. اندرزهایِ حکيمانهیِ ما را چُس مپنداريد و آويزهیِ گوش سازيد تا از جهالتِ خود در امان بمانيد.
35. بهپاسِ آغازِ اين شکمرَوِشِ بزرگ، و رفعِ قطعیِ 1400 سده ثقلِ رودگانیِ کشنده، غَرتاغَرتْ گوزاگوز، 22 بهمن را گرامی بداريد، که ايدون باد!
36. چرا خود را کجکج میگيريد و خجالت میکشيد؟ نترسيد و راستراست دروغ بگوييد.
37. در سوراخی که صاحباش را نمیشناسيد، بیوقفه انگشت مکنيد.
38. اگر در کشتْمان ماچهخری جوان و فربه، رهاشده يافتيد، به شعاعِ بيستقدم ميانِ بوتهها را خوب وارسی کنيد، مبادا دوربينمخفی کار گذاشته باشند.
39. پشمِ "اصول" و "ارزشها"یتان را که میزنيد، تيغی هم به درِ "فيضيّه"تان برسانيد؛ خدا را چه ديدهايد...
40. اگر مطمئنايد که تابهحال نداده است، ملايم باشيد و کونِ بچّهیِ مردم را با گاراژِ ملّامحمّد اشتباه مگيريد.
41. اوّل پیِ شصت مؤمن که بايد آنها را سير بکنيد، بگرديد، و بعد روزه بخوريد.
42. بدهيد، که حکما فرمودهاند: مردن با کونِ آکبند شگون ندارد.
43. کودکی و نوجوانیِ خود را نفرين مکنيد؛ شايد علّتِ بواسيرتان چيزِ ديگری بوده باشد.
44. ای کسانی که ايمان آوردهايد، چرا از ترسِ زاد و رود به کاندوم پناه میبريد؛ مگر "عُقبی" را فراموش کردهايد!؟
45. طلّابِ علومِ دينی، که ممکن است در ملاءِ عام خشک و خشن بهنظر برسند، شبها در خلوتِ حجرههایِ خود، رویِهمرفته، نرم و مهرباناند.
46. پندِ حکما را بهياد آوريد و بیوازلين زيرِ کيرِ کلفت مخوابيد.
47. بخشِ عظيمی از "پيرچشمی"ِ امروزتان، نتيجهیِ "کيرچشمی"ِ جوانی، و جلقهایِ متعاقبِ آن است... نمیدانستيد!!؟
48. از ما کافران بشنويد و پیِ جاکشِ ديگری بگرديد که ازين "خيرالماکرين" جز شر، نصيبی نخواهيد يافت...
49. در احاديثِ معتبرهیِ متواتره آمده است که «هر استمناء بهمثابهیِ هفتادهزار بار زنایِ با محارم در خانهیِ کعبهست»! ماندهايم که از کی تابهحال خانهیِ خدا "بندازگاهِ مسلمين" شده است؟! و باز، ماندهايم که با اينهمه جلقی که مؤمنين میزنند، چگونه آن چارديواریِ مفلوک، از ازدحامِ اين انبوهانبوه زنازاده، نترکّيده؛ و يا به سيلابِ منی محو نشده است!؟
بياييد به بتوناش ايمان بياوريم؛ و به استادیِ معمارِ آن: آقا سيّد ابراهيمِ خُلّتمکان، درود بفرستيم...
50. برایِ طلبهجماعت، "جلو" يا "عقب" بودن فرق نمیکند؛ مهم، اصلِ درسِ لواط است!
51. طلبهای که شبِ امتحانِ لواط، لایاش را باز نکند، هرگز به مرتبهیِ "آيةاللهالعظمايی" نرسد...
52. در وطیِ دُبُر لذّتیست که... تا نکنيد، ندانيد!
53. از کيرِ خود بیحساب مباشيد، و باد و بروتِ وی را بزرگ بشماريد و پاس بداريد.
54. در جوانی به درمانِ "علّةالمشايخ"ِ پيران بشتابيد، که، شما نيز روزی پير خواهيد بود.
55. به وزوزِ اهلِ فلاح گوش مسپاريد.
56. اگر نمیتوانيد خانهتان را عوض کنيد که از عربدهیِ ديو در امان بمانيد، زنِ کُسیِ مؤذّنِ مسجدِ محلّهتان را به خانه بريد و لخت کنيد و مگاييد تا پس و پيشاش متوالياً مُدمُد کند و دلتان خنک شود...
57. اگر میخواهيد ديگِ سياستبازیتان بهجوش آيد، جوشِ وطنِ پفيوزتان را مزنيد و فقط مثلِ ديگران، قدری خارکسته و "سازگارا" باشيد تا "صدای"تان در "امريکا" هم بپيچد!
58. دست از دروغ و شايعه و گوزعلمکنی و سايرِ توطئههایِ کثيف و مزوّرانهتان برداريد و مثلِ بچّهیِ آدم به بیبیسیِ فارسی درود بفرستيد.
59. از فلسفهی اوُلیٰ همينقدر بياموزيد که اگر ابوريحان بيرونی آنروز از خانه بيرون نرفته بود که به ارسطو اسفارِ اربعه درس بدهد، هرگز هومر به يادِ پدرش سقراط نمیافتاد و پسرش خيخرو کتابِ عشقیِ لوياتان را نمیسرود.
60. گورِ بابا و کُسِّ ننهیِ وطنتان کرده، زرنگ باشيد و ازين لاشِ مرده جلوکبابی بهخانه بريد و سبز بمانيد، وگرنه، به پنجاهسالگی نرسيده، آرزو خواهيد کرد که به "کميساريایِ عالیِ مرگ" پناهنده شويد...
61. در سايتهایِ به قولِ علما: مستهجن، زرتازرت رویِ هر صورِ قبيحهای که مُدمُد میکند کليک مکنيد تا آنتیفيروزتان نيايد و قالقال نکند...
62. خداوندا! حرمتِ پيشکسوتی را پاس بدار و به احمد جنّتی درود بفرست!
63. فضيلتی برتر ازين نيست که انسان، مسافرِ غريب و خسته و درمانده و بیپناهی را نيمهشبان سير بکند.
22 بهمنگِ 1390، 11 فوريه 2012
و چارشنبه، 10 اسفند 1390
و چارشنبه، 10 اسفند 1390
C
نسخههایِ پيشين:
http://fardayerowshan.blogspot.com/2012/02/blog-post_11.html
?
موارد افزودهی (2): شمارههایِ 9، 13، 21، 24، 25، 27، 29، 30، 31، 33، و 34.
موارد افزودهی (3): شمارههایِ 36 تا 63.
$
پیدیاف: (نسخهیِ اوّليّه)
http://mehdisohrabi.files.wordpress.com/2012/02/24pandook2.pdf
پیدیاف؛ با افزودههای II
http://mehdisohrabi.files.wordpress.com/2012/02/24pandook111.pdf
عجالةً کامل؛ با افزودههای III
http://mehdisohrabi.files.wordpress.com/2012/03/pandook2.pdf

Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen