مگر ايدون، کرانهسر...
اين فرنگان، که زرت و زرت بُوَند
مستِ خونبار زنجمورهیِ ما
صبرمان کُشت، تا چشند کمی
گندِ حلوایِ دين ز غورهیِ ما
خندخندان، نظاره میکردند
آتشين آهِ صدتنورهیِ ما
پلوراليزمشان، بهطعن، سُپوخت
تندباشیِّ بالضّرورهیِ ما
اينک، از داعشاند در تبوتاب
سرِ خر کج، به راهکورهیِ ما
بردمد زود، صبحِ دولتشان
همچو پُرخار دشتِ شورهیِ ما
عِرض و دعوی، به گوز و گای شود [1]
ژيلت آيد، بدل ز نورهیِ ما
مگر ايدون، کرانهسر، شنوند
نالهیِ کونِ پارهپورهیِ ما!!
م. سهرابی
مردادِ 1393
بهبهانهیِ اين خبر:
نخست:
?
پابرگ:
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen