سِندِرقيت / senderqhit
(يک واژهیِ نو؛ چگونگیِ پيدايش؛ و افزودنِ آن به ذخيرهیِ واژگانیِ زبانِ شيرينِ فارسی)
ماجرا، گويا در يکی از جشنهایِ انقلابِ سفيد شاه و مردم، يا جشنهایِ دوهزاروپانصدساله اتّفاق افتاده...
آنچه من شنيدهام، بهروايتِ نازنيندوستِ درگذشتهام مسعود دانشآموز است...
در مراسمِ جشن، به بانويی، متنی داده میشود که پشتِ تريبون بخواند. عبارتی در نوشته بوده، به اين مضمون و شبيهِ به اين عبارت (در ستايش از تلاشِ [پدرِ فقيدمان] اعلیحضرت محمّدرضاشاه، پادشاهِ ايران، در آزادیِ زنان و بازگرداندنِ حقوقِ ضايعشدهیِ ايشان):
... اعلیحضرتِ همايونی، شاهنشاه آريامهر، سَنَدِ رِقّيّتِ ما زنان را پاره کردند...
؛
و خانمِ قاری، دو واژهیِ ترکيبِ اضافیِ «سندِ رقّيّت» را سرِهم، و بهصورتِ «سِندِرقيت» میخواند: ... اعلیحضرتِ همايونی، شاهنشاه آريامهر، سِندِرقيتِ ما زنان را پاره کردند...!!!
::::
بهگُمانام سالهایِ 6-75 بود که اين روايت در محفلِ گهگاهیِ ما، نقلِ مجلس شد و بهسرعت، جايگاهِ ويژهای يافت. بهگُمانام، نخستين مرتبهیِ اين کاربردِ ويژه، زمانی بود که دوستِ شوخ و طنّاز ما، م. م. ل. ی. از ناحيّهیِ کمر، دچارِ آسيبديدگی شده بود و در بيانِ آن، از اين واژه کمک گرفت: از ديروز کمرم داغون شده؛ فکر کنم سِندِرقيتام پاره شده!!
و ازآن بهبعد، هيچکس از محفلِ ما، در بيانِ آسيبهایِ جسمی، جز ازين واژه استفاده نمیکرد:
تو هم میخوای بيای کوه؟ اونم با اون سندرقيتِ پارهت!؟
اگه فرداشب سندرقيتم بهتر بشه، حاضرم پياده بريم وکيلآباد!
و ازينجور جملات...
علیایّحال، واژهایست بسيار استوار و نافذ! با کاربردی کاملاً روشن و بیاندازه قابلِ توسّع!!
هرجايی، و هرگوشهای از هريک از اعضایِ بدن، که در معرضِ آسيب تواند بود، میتواند «سندرقيت» محسوب شود؛ همچُنانکه در سايرِ موارد نيز، میتوان بهجایِ هرگونه «خرابیِ اوضاع»، از تعبيرِ «پارهشدنِ سندرقيت» بهره بُرد...
بابا! اين داعش، زده سندرقيتِ منطقه رو ناجور پاره کرده!!
جمعه، 11 مهرماه 1393؛ 3 اکتبر 2014
در اين نشانی نيز، مشابهِ روايتِ حاضر ثبت شده (بدونِ اخبار از ورودِ اين واژه به ذخيرهیِ واژگانیِ زبانِ فارسی!):
J
(احتمالاً) نخستين نمونهیِ کاربردِ اين واژهیِ شريفه:
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen