گوهرِ شريعتِ اسلام، رحمانيّت و رحمت است. اين حقيقت را هنگامی میتوان بهخوبی شناخت که بهياد آورد که «الله» حکيم است، و همهی افعالش با «حکمت» سروکار دارند؛ از اينرو احکامِ اسلامی و حکومتِ اسلامی نيز همه جوهرِ حکمت دارند. حکمت چيست؟ حکمت، بهکاربردنِ «شرّ» برای رسيدن به «خير» است. ازآنجا که الله، عالم به همهی چيزهاست و غايتش، رحمت است، و میداند که انسان، جاهل و ظالم (تاريککنندهی حقيقت) و کنود است، با «غضب» که «شرّ» است، میکوشد که انسان را به «رحمتِ بینهايتش» برساند. اين است که با دادنِ عذاب و شکنجه و تهديد و قتل، به انسان «رحم» میکند و [او را] مشمولِ رحمت گستردهی خويش میسازد. هرگونه عذاب و نقمت و تهديد و شکنجهگریِ الله به انسان، بهغايت همين ايجادِ «رحمت و رحمانيّت» اوست. مسئلهی بنيادی، اين است که بايد ديدهی ژرف داشت و در زيرِ قهر و عذاب و شکنجهی الهی، اين رحمتِ بینهايتِ الله را ديد و ازآن بهحدِّ اعلیٰ لذّت برد. روشنفکرانِ دينی، بهجای ساختنِ اسلامهای کذائیِ رحمانی، بايد به ملّت بياموزند که چگونه در زيرِ پوششِ قهر و غضبِ الله، میتوان مغزِ لذيذِ رحمتِ الله را چشيد. بايد شيوههای گوناگونِ «ماسوخيسم» را به مؤمنان بياموزند تا از عذاب و شکنجه و کشتار حکومتِ اسلامی، رحمتِ بیاندازهی الله را ببينند و ازآن کام ببرند.
منوچهر جمالی
http://www.jamali.info/index.php
(با اندکی ويرايش، از م. سهرابی)
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen