وای سلطانپور! دادی موضعات
جنگ با شاخِ کهنگاوِ وطن
فابريکات گشت چون دروازهغار
بعد ازين نادر، نه تو ديگر نه من!!
جنگ با شاخِ کهنگاوِ وطن
فابريکات گشت چون دروازهغار
بعد ازين نادر، نه تو ديگر نه من!!
25 مهر 92
اين موضوع، برایِ من، بهخلافِ بسياری از همبیوطنانِ عزيز، که در اين چند روزه، راجع به آن، داغ و جدّی و پراهميّت قلم زدهاند، اهميّتِ چندانی ندارد؛ به دو دليل:
1. بهنظرِ من، گويهیِ نادر سلطانپور، فاقدِ آن معنا و منظوری بود که ازآن برداشت شد و میشود. مورد، فقط و فقط، يک –بهاصطلاح- اشتباهِ لپی بود. بهويژه که نه در اجرا و اعلامِ يک متنِ ازپيشآمادهشدهیِ خبری، که در يک «گفتوگو» بهزبان آمد. بديهیست که هرکسی ممکن است در حينِ سخن، دچارِ کژبيانی و ضعفِ اظهار شود.
2. ... (شده نيمهشبِ چهارشنبه، اوّلِ آبان...)
فعلاً حالام خوش نيست... شايد بعداً نوشتم...
عجالةً همان دو بيتِ جدّیِ شوخیوار کفايت میکند!
...
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen