کسی که برای ِ ديگران « حقّ ِ حيات » قائل نيست ، « حقّ ِ حيات » ندارد .
ممکن است کسی اين اصل ِ بديهی را منتهی به « پارادوکس » ، باعث ِ « نفی ِ موضوع ِ اثبات » ، و منجر به « تسلسل ِ بازگردنده » بداند ؛ امّا چنين نيست . حقّ ِ حيات ِ همگان ِ انسانها محترم و محفوظ است ؛ مگر کسی که اين حق را نفی میکند .
آندره مالرو ( يا شايد آلبر کامو ) ، نويسندهی ِ انديشمند ِ فرانسوی ، گفته است : « به دشمنان ِ آزادی ، آزادی مدهيد . » [1]
در اين دو سخن ، اساس ِ منطقی ِ يکسان وجود دارد . همچنانکه ، در مورد ِ دموکراسی و حقّ ِ رأی ، میتوان و بايد گفت : کسی که دموکراسی را نمیپذيرد ، حقّ ِ رأی ندارد !
( اکثريّتهای ِ ظاهری که در باطن و حقيقت ، جز اقلّيّتهای ِ هردمفروکاهيده نيستند ، بهشدّت و با انواع ِ روشها ، با اصل ِ دموکراسی مخالفت و مبارزه میکنند ! )
v
برای ِ اثبات ِ درستی ِ اين سخن هيچ نيازی به بحث و جدل و استدلال نيست . در حقيقت ، اين ما نيستيم که حکم میکنيم ؛ بلکه خود ِ نفیکننده ، همزمان و همراه با نفی ِ اين اصول ِ بديهی ( حقّ ِ حيات ، آزادی ، دموکراسی ) – که لازمهی ِ حدّ ِ اقلّی ِ زيست ِ اجتماعی است - ، حقّ ِ خود را نفی کرده است ...
------------------- 851217 ( و 860117 )
?
پابرگ :
[1] متأسّفانه ، يادم نمانده که اين جمله را کجا خواندهام . اگر شما میدانيد و يادتان هست ، حتماً در کامنت بنويسيد ، که اينجا در پابرگ بياورم .
بحث جالی است. تنها یک نکته را باید در این بحث مد نظر داشته باشید و آن اینکه، اگر کسی که حق حیاط برای دیگران قائل است در باره آنها که نامبردید اگر حق حیاط قائل نشود خود به جرگه آن اقلیت ملحق نمیشود!؟
AntwortenLöschen