کاروانِ دزد زده
صبح چون کاروانِ دزد زده
مینشيند فسرده
چشم بر دزدِ رفته میدوزد
خندهیِ سرد را میآموزد
اين روزها از اخبارِ «عربده و پکوپوز» نظام (يعنی همان «صدا و سيمای» جمهوریِ اسلامی!) و خبرگزاریهایِ بيرون ديديم و شنيديم و خوانديم که به فرمانِ مقامِ کبيرِ معظّمِ رهبری، مرحلهای ديگر از چوبِحراجزدن بر استخوانهایِ ايران آغاز شده است؛ و بسيار گستردهتر از پيش. [1]
اغلب، در انديشيدن به شيوههايی که هيولایِ مخوفِ قدسی از آن بهره میجويد، ناچار میشوم اعتراف کنم که ساز و کارِ اهريمنیِ اين نظامِ قدسیِ والا، در عينِ پريشيدگی و بیبنيانیِ ظاهر، از انسجامی بیمانند برخوردار است. شايد هم خود -بهعمد- اين پوستهیِ پريشيدگی را آبوتاب میدهد تا در چشمِ ما مشنگ جلوه کند و ما را به شادمانیِ کاذبی که باعثِ تخلّیِ ماست، بفريبد.
و اين البتّه، اختراعِ آخوند نيست. آخوند، موبهمو بر اساسِ کهنالگویِ قدسیِ خويش عمل میکند. پريشيدگیِ ظاهر و درهمبافیِ درونیِ آن را جسميّت و عينيّت میبخشد؛ و حاصلِ آن، آوارِ مرگ است.
تحليلِ پيشِپاافتادهیِ «بهخيکِ همپالکیها کردن» که در تعليلِ پديدهیِ «خصوصیسازیِ اسلامی» به آن استناد میشود، هيچگاه مرا قانع نکرده و آن را بيش از حد سادهانگارانه يافتهام. نظامِ قدسیِ جمهوریِ اسلام، برایِ تقسيمِ سهمِ غارت هيچ نيازی به اين راهکارهایِ پر سر و صدا نداشته. چهکسی به نمايندگی از ما مردمانِ غارتشده، توانسته است در همهیِ اين بيستوهفت سال، حتّی يکبار اين نظامِ قدسی را بهپایِ ميزِ حسابرسی بکشاند؟ به صد کلفتتر از ما موشمرده مردم هم پاسخگو نيستند. اينان خود را تنها در برابرِ خدا مسئول میشمرند؛ خدایِ تبارک و تعالايی که به ايشان چنين گنجِ شايگانی عطا فرموده: ايران، با تمامیِ مردمان و همگیِ ششدانگِ ارضی، تحتالارضی، هوايی، و دريايیِ آن.
پس ماجرا چيست؟
در نظرِ من، قضيّه پيچيدهتر از اين حرفهاست. به يک تير سه نشان میزنند: توزيعِ عادلانهیِ فیء، ادا و ادّعایِ دموکراسی، و عمقبخشيدن به ذلّت و بیچارگی و تباهیِ ايران، آماجهایِ سهگانهیِ اين پروژهیِ شومِ اهريمنی بوده و هست.
هنوز بسياری از ما مردم بر اين تصوّرِ ابلهانهايم که نظامِ جمهوریِ اسلامی يک حکومت است. در اسلام چيزی بهنامِ حکومت وجود نداشته و ندارد. آنچه بوده و هست، عبارت است از راهزنی. يک وقت، دو سه راهزن به چند مسافر حمله میکردهاند، گاه يک گروهِ راهزن به يک کاروان يورش میبردهاند، و زمانی گروههایِ همکاسهشدهیِ رهزنان، به شهرها و در صورتِ توان بيشتر، به کشورها هجوم میبردهاند. نمونههایِ موردِ اخير در تاريخ فراوان است؛ و يکی از شريرانهترينِ آنها، يورشهایِ الهیست. از يورش به کاروانها آغاز شده، و به تصرّفِ سرزمينهایِ بزرگ رسيده است. سرزمينهايی که «ممالکِ اسلامی» خوانده میشود، همه و همه، از عربستان گرفته تا بنگلادش و ليبی، چنين سرگذشتی دارد. تمامیِ اسنادِ تاريخی، از ظهورِ اسلام تا اين واپسين يورشِ مخوف (يعنی تصرّفِ دوبارهیِ ايران در 57) به آشکارگیِ ناباوری، گواهِ اين ويژگیِ بنيادينِ اسلام است.
امام خمينی و پيروانِ وی، اين سرزمين را تصرّف کردهاند؛ و يا بهزبانِ قرآنی -به مستندِ «لکن اللهَ رمیٰ»-، خداوندِ تبارک و تعالی آن را به ايشان بخشيده است. ايران و هرچه در آن است «فیء و غنيمت» محسوب میشود و به "غازيانِ دينِ الهی" تعلّق دارد؛ و طیِّ پروژهیِ خصوصیسازی (چه عنوانِ مناسبی!) تقسيمِ عادلانه میشود.
نيز، آنچه بديهیست اين است که احمدینژاد و همياورانِ وی، تا کنون آنگونه که قلّ و قلِّ ديگِ جوشانِ طمعِ سهمطلبیشان تلقين و تعيين میکرده، عادلانه سهيم نبودهاند. شايد ديده باشيد در ايّامِ عزایِ سرورِ شيعيان، در هيئتها، عدّهای را بر سفره مینشانند و باز هم بيرون غلغله است؛ سفرهگردان اعلام میکند: بههمبجنبيد که صحنِ هيئت پر از عزادارِ گرسنه است. درست همان ماجراست. برایِ سهيمشدنِ هرچه بيشتر عادلانهیِ اصحابِ اين صحابیِ ديگر، پروژهیِ خصوصیخواری به يورشِ دوباره و پرزورتری نياز داشته؛ و آقا استارت فرمودهاند!
اين «تقسيمِ عادلانهیِ فیء» در ماهيّت، فرقی با «بهخيکِ همپالکیها کردن» دارد و ندارد. فرق ندارد، چرا که غازيانِ سهيم، البتّه «همپالکی» محسوب میشوند، و همحجره[2]؛ و فرق دارد، به اين دليل که لفظِ «همپالکی» از عمقِ موضوع میکاهد. اين اصطلاح را تنها میتوان در موردِ حکومتهایِ بشریِ دزد بهکار برد؛ امّا در موردِ چنين نظامِ مقدّسی، بايد از مصطلحاتِ ويژهیِ الهی بهره جست!
ادا و ادّعایِ دموکراسی، نيازِ چندانی به توضيح ندارد. تنها نکتهیِ مهمّی که غالباً ناديده گرفته میشود اين است که اين اداها در چشمِ ما بيزاران رنگی ندارد، امّا از ديدِ تطهيرکنندگانِ اين نظامِ هول و کشتار، ارزشِ استنادی دارد. غربيان، کوچکشدنِ دولت را نشانهیِ "تعميقِ دموکراسی" میشمرند. کسی هم نيست که دستشان را بگيرد و بياورد و نشانشان دهد که: ببين مادرقحبه![3] اينجا "تحميقِ دموکراسی" داريم، پفيوز!
و امّا سوّمين هدف. همه میدانيم که جمهوریِ اسلام، ريشهیِ ثروتمندانِ پيشين را زد. پس اين پولمندان که اکنون میتوانند ايران ما را ريز ريز بخرند و بخورند، از کجا آمدهاند؟
من پولمندانِ اين دورهیِ شوم را در چهار گروهِ زير خلاصه میبينم:
1. کاملاً خودشان: خودِ خودشان، صحابهیِ گرامی، فرزندانشان -موسوم به «آقازادهها»-، سرداران، اميران، قضات، شکنجهگرانِ گنده، کشتارگران،... و در يک کلام: غازيان؛ يعنی مجموعهای از اعضایِ اصلیِ نظامِ مقدّس. جنايتکارانِ بشری.
2. اطرافيان، که طیِّ هزار و يک جور طرح و توطئه [واگذاری، وام، رانت،...] صاحبِ آلافعلوف شدهاند (الوف هم میگويند، و هردو خوب است!). اين گروه جنايتی مرتکب نشدهاند، الّا جناياتِ اقتصادی. و البتّه، اين جناياتِ اقتصادی، تبعاتی از جناياتِ بشری در پی داشته است.
3. گروهی که نه جنايتکار بودهاند و نه وابستهیِ مستقيمِ نظام؛ امّا از سويی استعدادِ کسب و تجارت و دِلالت در شرايطِ زشت و پلشتِ انقلاب و نظامِ قدسی را داشتهاند، و از سویِ ديگر، اهلِ زد و بند و رشوه و کلاهبرداریهایِ کلانِ قانونی و غيرِ قانونی بودهاند.
4. گروهی که استعدادِ پولآوریشان با موقعيّتِ شغلیِ پر درآمد گره خورده. در اين گروه، پزشکانِ ماهر، جرّاحانِ چيرهدست، مهندسان، طرّاحان، متخصّصانِ الکترونيک، و صاحبانِ برخی حِرَف و مشاغلِ ديگر ديده میشوند. همچنين، معدودی را که بهاتّکاءِ سرمايهیِ از غرب بازآوردهیِ خود -يا ارسالیِ خويشان- به پيشههایِ پردرآمد پرداختهاند، بايد در اين گروه جای داد.
تورّم، عاملِ مشترکِ افزاينده بر کلانپولهایِ هر چهار گروه بوده. تورّمی که هزينهیِ آن را اقشارِ تهیدستشدهیِ ميليونی پرداختهاند و میپردازند.
اگرچه بايد ديد که اکثريّتِ خريداران با کدام گروههاست، امّا بهنظرِ من، مشارکت و وجودِ حتّی يکدرصدیِ گروههایِ سوّم و چهارم، میتواند به کلِّ پروژه وجه و وجههای قانونی و خدشهناپذير بخشد. اينجاست که پديدهیِ شوم و بسيار نگرانکنندهای رخ مینمايد که به فشردگیِ تمام، آن را «عمقبخشيدن به ذلّت، بیچارگی، و تباهیِ ايران» تعريف نمودهام.
بهخلافِ آنچه در تصوّرِ بيشترينهیِ ما جای گرفته، که اغلب، اينان را نارفتنی میپنداريم، خود چنين پنداشتی ندارند. در تمامیِ اين بيستوهفت سال، حتّی به يکساعت بعد نيز اطمينان نداشتهاند؛ و اکنون بيش از هر زمانِ ديگر، خود را رفتنی میبينند.
اين سوّمين هدف، دو شاخه آماجِ موازی دارد:
1. نابودیِ نظامِ قدسی، تازه اوّلِ ماجراست! هولناکیِ اين توزيعِ نابرابر و زشت و پلشتِ ثروت، اکنون، آنگونه که بايد، ديده نمیشود. آوارِ مرگ که برداشته شود، خواهيم ديد. ثروتها در دستِ کسانیست که آدموارهاشان به پنجدرصد هم نمیرسند. پلشتیِ مفاسد، همچنان تا مدّتها باعثِ آزار خواهد بود. حتّی با وضعِ دقيقترين و سختترين قوانين نيز، دستِکم چند سالی طول خواهد کشيد تا هر چيز و هر کس در جای و جايگاهِ شايستهیِ خود قرار گيرد. در اين که برخی انباشتهها به دولت بازگردانده خواهد شد شکّی نيست؛ امّا پرهيز از پديدهیِ زشت، نامعقول، و خشونتآميزِ «مصادره» از هماکنون نيز، در انديشهیِ ما، آشکارگیِ درخورِ توجّهی دارد. هرچهنباشد از انقلاب و اين بيستوهفتسالهیِ مُظلَم درسها آموختهايم، يا بايد آموخته باشيم.
نکتهیِ اصلی و مهم اين است که نظامِ مقدّس، با پروژهیِ «خصوصیسازی»، بخشِ اصلی و عمدهیِ مسيرِ «مصادره» را مسدود ساخته است؛ و [اکنون] با تشديدِ آن، بر اين انسداد میافزايد.
ازپيشديدنِ دشواریِ راه، با نوميدی ميانهای ندارد. تنها بايد بدانيم که هراندازه اين نظم و نظامِ اهريمنی بيشتر بپايد، بر عمقِ فاجعهوارِ ويرانی و آشفتگیِ فردایِ ما افزوده میگردد. کاش میفهميديم و فرياد میزديم: کمک! کمک!...
2. نظامِ قدسی حدس میزند که به هر دليل -ازجمله: لجاجت و کينتوزی (که هر دو از صفاتِ قديمِ قدسيّه است)- يک دورهیِ «ارهاب» خواهد داشت، يا بايد داشته باشد؛ مشابهِ آنچه در عراق ديديم: ترور، بمبگذاری، تبليغاتِ مسموم، فريب و دغل، خوردنِ مغزِ جوانان، و سرانجام، در اوجِ نوميدی: عمليّاتِ انتحاری.
و برایِ اين همه، به پول نياز است. اگر هيچکس نداند، قدسيان بهتر از هر کسی میدانند که پيروِ اعتقادی ندارند. هرگز نداشتهاند. هميشهیِ تاريخ، ايمانِ الهی بهضربِ پول، شمشير، ارهاب، و فريب حاصل شده است...
چهارشنبه، 14 تيرماه 1385
:
?
پابرگها:
[2] تا کنون هيچ فکر کرده بوديد که چرا هم در حوزهیِ مقدّس «حجره» هست و هم اهلِ مقدّسِ بازار به «حجره» مینشينند؟! – همين لحظه بهذهنام آمد!
[3] در اصل همين را گفته بودم: «ببين مادرقحبه!»؛ امّا بهدلايلی که بهزودی در يک پستِ کوتاه مطرح خواهم کرد، تصميم گرفتهام از اينگونه دشنامها پرهيز کنم. از اينرو، خواستم آن را تغيير داده و «ببين مدّعیِ حقوقِ بشر!» بياورم، امّا بهدلام نچسبيد! اين يکبارِ آخر را هم بر من ببخشاييد!!
من که خیلی به دلم چسبید این مطلبت.
AntwortenLöschen