نوریزاد: رفتن يا نرفتن خامنهای، مساله اين است!در آستانه سالگرد انقلاب ۵۷، محمد نوریزاد، از منتقدان علی خامنهای و محمود احمدینژاد، با انتشار نامهای سرگشاده با عنوان «رفتن يا نرفتن [خامنهای]، مسئله اين است!»، ضمن برشمردن بیکفايتیهای رهبر جمهوری اسلامی در ۲۲ بند، «هديهای برای اين روزهای تلخ» خامنهای «از جنس لبخند، اميد و سرفرازی» پيشنهاد داده و يک «راه گشايش» به او نشان داده و از وی خواسته است که طی يک قرارداد با مردم ايران، «داوطلبانه و آبرومندانه و بیسر و صدا – همچون کيخسرو - به اسم استراحت و عبادت از رهبری کنار برود...
کاملِ متن:
https://khodnevis.org/article/55093#.Uu7RUz2Sz7R
و در سايتِ حضرتِ خودش:
http://nurizad.info/?p=23769
در حاشيهیِ نامهیِ 22 مادّهایِ حضرتِ آسيدممّدآغا نوریزاد (ادامالله زِرتهُ و پِرتهُ)
آه! نوریزاد! نوریزاد! نوووورییییزااااد!
اين "کيسهیِ خليفه"ی ما، بازهم پُر است...
خواهی، جهان و هرچه درو هست هم ببخش
اين يکوجب خرابهیِ ايران، چه درخور است!
ده کونِ پارهپوره هم از سویِ من، بده
کاين ننگ نيست؛ موجبِ وجد و تفاخر است!
مخلَص... اراده کن که چه بايد دهی؛ بده!
تا نشنويم حضرتِ آقات دلخور است!!! [1]
...
هان! کونِخر! نفهم! تو کی میرسی به فهم! [2]
زينسان که عن به مغزِ گهات در تبلور است
گر روشنِ زمانه تويی، تف به نور و روز
وی خوش شبی که نطفهیِ وی از تحجّر است
حرفِ فنایِ نکبتِ قدس ازچه مر تو را
در کونِ گوش، خرزهیِ حبِّ نشادر است!؟
زين سیوپنج سال چَرِش، خوفِ محوِ دين
بر خاطرِ نزيهِ تو گردِ تکدّر است
گنداکِ هرزهلایِ وجودت، خلا خلا
عمقِ وَقَح، که خارجِ حدِّ تصوّر است
اين "کيسهیِ خليفه"ی ما، بازهم پُر است...
خواهی، جهان و هرچه درو هست هم ببخش
اين يکوجب خرابهیِ ايران، چه درخور است!
ده کونِ پارهپوره هم از سویِ من، بده
کاين ننگ نيست؛ موجبِ وجد و تفاخر است!
مخلَص... اراده کن که چه بايد دهی؛ بده!
تا نشنويم حضرتِ آقات دلخور است!!! [1]
...
هان! کونِخر! نفهم! تو کی میرسی به فهم! [2]
زينسان که عن به مغزِ گهات در تبلور است
گر روشنِ زمانه تويی، تف به نور و روز
وی خوش شبی که نطفهیِ وی از تحجّر است
حرفِ فنایِ نکبتِ قدس ازچه مر تو را
در کونِ گوش، خرزهیِ حبِّ نشادر است!؟
حبلالمتينِ کونِ حکومت رها مکن
ورنه، تمام، رشتهیِ نانِ تو لابُر است!!
ورنه، تمام، رشتهیِ نانِ تو لابُر است!!
زين سیوپنج سال چَرِش، خوفِ محوِ دين
بر خاطرِ نزيهِ تو گردِ تکدّر است
گنداکِ هرزهلایِ وجودت، خلا خلا
عمقِ وَقَح، که خارجِ حدِّ تصوّر است
ای چُس! تو از زبانِ خودت گوزگوز کن
داريم خود زبان! تو سرت اندر آخور است!
داريم خود زبان! تو سرت اندر آخور است!
شنبه، 12 بهمن 1392؛ اوّلِ فوريه 2014
&
نامهیِ 22 مادّهایِ نوریزاد به امام خامنهای
https://khodnevis.org/article/55093#.Uu2ivj2Sz7T
http://nurizad.info/?p=23769
?
پابرگها:
[1] در نخستين انزالِ کامل، اين مصراع و مصراعِ نخستِ بيتِ دوّم، يک بيت بود.
خواهی، جهان و هرچه درو هست هم ببخش
تا نشنويم حضرتِ آقات دلخور است!!!
تا نشنويم حضرتِ آقات دلخور است!!!
[2] وجهِ اصلی و نخست، که از بيمِ اخلاقيّون، با وجهالمتن بَدَليده آمد:
کُسبیبیِ نفهم! تو کی میرسی به فهم؟
$
پیدیاف:
http://mehdisohrabi.files.wordpress.com/2014/02/hablolmatine_koon.pdf
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen