تا آمد اين خمينیِ مردْاوبار [1]
ويرانه گشت کشورِ ما، ناچار
آری، بنایِ مُلک بُوَد مردم
چون مرده گشت، چيست بنا؟ آوار
بوديم مردمی همه سرزنده
بِهْروز و شاد و پيشرو و بيدار
کامل نه؛ ليک، مقصدِ ما اِکمال
واندر سلوکِ پيشروی، رهوار
بود از متاعِ کهنهقرون با ما
پندارهایِ شومِ خردْپيکار
کآمد برون ز مقعدِ اهريمن
ناگاه اين تفالهیِ مردمخوار
دين شد بلایِ هستیِ ما مردم
شد روزمان ز روز بَتَر، صدبار
بيچاره و زبون و غمين مانديم
غرقِ تباهی و سَفَه و ادبار
آدمکشی و کين و تجاوز، گشت
آيينِ ما و، آينهیِ کردار
يک روز افتخارِ جهان بوديم
دارد کنون ز ما همه گيتی عار
ويرانه گشت کشورِ ما، ناچار
آری، بنایِ مُلک بُوَد مردم
چون مرده گشت، چيست بنا؟ آوار
بوديم مردمی همه سرزنده
بِهْروز و شاد و پيشرو و بيدار
کامل نه؛ ليک، مقصدِ ما اِکمال
واندر سلوکِ پيشروی، رهوار
بود از متاعِ کهنهقرون با ما
پندارهایِ شومِ خردْپيکار
کآمد برون ز مقعدِ اهريمن
ناگاه اين تفالهیِ مردمخوار
دين شد بلایِ هستیِ ما مردم
شد روزمان ز روز بَتَر، صدبار
بيچاره و زبون و غمين مانديم
غرقِ تباهی و سَفَه و ادبار
آدمکشی و کين و تجاوز، گشت
آيينِ ما و، آينهیِ کردار
يک روز افتخارِ جهان بوديم
دارد کنون ز ما همه گيتی عار
تُف کن به رویِ بيستودویِ بهمن
وآن را عزایِ ملّیِ ما انگار!
وآن را عزایِ ملّیِ ما انگار!
19 11 86
?
پابرگها:
[1] مردْ اوبار - [ترکيبِ "مرد" + "اوبار"؛ از مصدرِ اوباردن = فروبلعيدن. و اين از زمرهیِ افعالِ اهريمنیست؛ بهجایِ "خوردن" که فعلِ معمولِ انسانی-اهورايیست] = مردمخوار، بلعندهیِ انسان.
در اين ترکيب، "مرد" به معنایِ کهنِ خود بهکار رفته = انسان.
&
نشرِ نخست:
http://fardayerowshan.blogspot.com.tr/2008/03/blog-post.html
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen