««امروز چشمهی اسلام تيره و گِلآلود است و باورهای اسلامی با صدگونه نادانی و گُمراهی درهم آميخته و مسلمانان، گُذشته از سُستیِ باورهاشان از هم پراکنده و پريشاناند، و اين است [که] با همهی بيشیِ شُمارهشان به هيچ کاری توانا نمیباشند و در زيردستِ ديگران زندگی میکنند.»»}
(برگرفته از کتاب «در پيرامون اسلام» از زندهياد احمد کسروی)
http://www.kasravi.info/ketabs/piramon%20eslam.pdf
(ديدارِ نخستِ مطلب)
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=461720813886121&set=a.418454311546105.97484.415187341872802&type=1&theater
اين سخن (چه گوينده بدان آگاه بوده باشد و چه نبوده باشد) از منظرِ "دلسوزانِ آرزومندِ بيداری اسلام و مسلمين" گفته شده! و اصولاً کسروی، قدری، اگر نه بيشترک، سرگردان هم میبوده!
اوّلاً که اسلام «چشمه» نداشته و، «سولاخِ آبريز» داشته، فقط!
ثانياً، بهفرضِ محال که چشمه هم میداشته، اصولاً نه «امروز»، که از همان روزِ ايفتيضاحاش، از بنياد «تيره و گلآلود» بوده...
ثالثاً، «باورهای اسلامی» با «صدگونه نادانی و گمراهی» درهم نياميخته، بلکه از همان ابتدا، با صدهزارگونه نادانی و گمراهی عجين بوده!
رابعاً: اخوی آسيد احمد! اين مسلمين همان بهتر که «ازهمپراکنده و پريشان» باشند و «با همهیِ بيشیِ شمارهشان، به هيچ کاری توانا» نباشند... چراکه با وجود «ازهمپراکندگی و پريشانی و ناتوانی»شان، علیالعجالة، هزاروچارصدسال است بخشِ عظيمی از بهترين سرزمينهایِ کرّهیِ چموشِ زمين را، به گه زدهاند! وای به آنکه ازهمناپراکنده و ناپريشان و توانا هم باشند!!
C
قصدم از نوشتن اين چند سطر، نه (بهطورِ کامل) تخطئهی کسروی، که صرفاً نشاندادنِ بطنِ سخن بود.
يادمان باشد که تخميناً بيشترينهیِ انديشوران و روشنفکران چنددهسال پيش و پس از مشروطهمان، برخی همواره و برخی گهگاه، در گندچالهیِ نکباتِ سيّدجمالالدّين اسدآبادی، فرو میبودهاند؛ که يعنی همان بيداریِ اسلام، اتّحادِ مسلمين، اسلام گوگولیمگولیست؛ و اباطيلی ازيندست...
دوشنبه، 2012/12/24
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen