دربارهیِ بيتِ "دانشِ مشهدی"
اين بيتِ دانشِ مشهدی را در دو سه مأخذی که تا کنون جستهام، به همين صورت ديدهام:
تاک را سيراب کن ای ابرِ نيسان، در بهار
قطره تا می میتواند شد، چرا گوهر شود!
منابع و مآخذی که نگارنده به دسترس دارم و بيت را در آنها جستهام، به قرارِ زير است:
ü کاروانِ هند، جلدِ اوّل، ص 393.
ü شعرالعجم، جلدِ چهارم، ص 115.
ü برگزيدهیِ اشعارِ صائب و...، ص 113.
ü تذکرهیِ نصرآبادی، ص 252.
بر کنارهیِ «برگزيدهیِ اشعارِ صائب و...»، به تاريخِ 1379/07/27، يادداشتِ کوتاهی نوشتهام، که از آنجا عيناً نقل میکنم:
«"در بهار" بهطورِقطع، وجهِ محرّفِ "زينهار" است (يا شايد کاتبی بیمايه اظهارِ سليقه کرده باشد.). جایِ شگفتی است که چگونه استاد قهرمان -که از شناسندگانِ بزرگِ اشعارِ اين دوره بهشمار میروند-، متوجّهِ تحريفی چنين آشکار [که به "حشو" و فروافتادنِ بيت از اوجِ زيبايی و کوبندگیِ میپرستانه انجاميده] نشدهاند! مگر اينکه، همهیِ نسخِ موردِ استفادهیِ ايشان، همين وجهِ محرّف را داشته بوده باشد.»
و بعد (گويا دقايقی بعد از نگارشِ يادداشت)، افزودهام:
«در تذکرهیِ نصرآبادی [ص 252] نيز "در بهار" ضبط شده! زندهياد گلچينِ معانی نيز، در کاروانِ هند [جلدِ اوّل، ص 393 و 398] "در بهار" ضبط کرده!!»
(بر کنارهیِ ص 398 کاروانِ هند نيز، در 1380/06/08، يادداشتِ مختصری نوشتهام...)
و امّا، در اين سالها هراندازه فکر میکردم که «زينهار» را کجا ديدهام، يادم نمیآمد؛ و چند روزِ پيش به اين نتيجه رسيدم که احتمالاً اين وجه از تصرّفاتِ شخصیِ من بوده و بهمرورِ زمان، فراموش کرده، و گُمان بُردهام که آن را در جايی ديدهام. و چنين چيزی ناممکن نيست...
تا اينکه دو سه روز پيش، در دفترچهای يادگارِ سالهایِ 62 و 63، که در آن منتخبی از يک کتابِ برگزيدهیِ اشعارِ صائب تهيّه کردهام، بيتِ مزبور را يافتم. و البتّه، به نامِ صائب! و با قدری اختلاف: تاک را سيراب کن ای ابرِ رحمت زينهار/...
با "ابرِ رحمت"، صرفِ نظر از تفاوتی که در وجهِ زيبايیشناختیِ بيت پديد میآيد، "در بهار" نيز درست است، و هيچ ايرادی ندارد. امّا با وجهِ اصلی -يعنی "ابرِ نيسان"-، "در بهار" حشوِ محضِ قبيح است؛ و اصلِ صورتی که شاعر گفته همان "زينهار" است؛ که ديرک چادرِ اين بيت محسوب میشود؛ يا دستِ کم، بهمنزلهیِ طنابِ مهارِ خيمه است!
تاک را سيراب کن ای ابرِ نيسان، زينهار
قطره تا می میتواند شد، چرا گوهر شود!
a
تايپ:
[2007/10/31؛ 2007/11/08]
$
قبلاً، چند روز پيش، نخست اين يادداشت را نوشته بودم [ص1، ص2، ص3، ص4]؛ و بعد، در تايپ، سرِ خود، يادداشتِ حاضر را نوشتم!!
&
کتابشناخت:
برگزيدهیِ اشعارِ صائب و ديگر شعرایِ معروفِ سبک هندی. محمّد قهرمان. سازمانِ مطالعه و تدوينِ کتبِ علومِ انسانیِ دانشگاهها (سمت). تهران. چاپِ اوّل، زمستانِ 1376. در 5000 نسخه. قيمت: 4500 ريال.
تذکرهیِ نصرآبادی. تأليفِ ميرزا محمّد طاهر نصرآبادی. مشتمل بر شرحِ حال و آثارِ قريبِ هزار شاعرِ عصرِ صفوی (آغازِ تأليف: 1083 هـ. ق. رک: ص 5 و 6). با تصحيح و مقابلهیِ استادِ فقيد وحيد دستگردی. کتابفروشی فروغی. چاپِ افست مروی. چاپِ سوّم، 1361.
شعرالعجم، يا تاريخِ شعرا و ادبيّاتِ ايران (5 جلد، در دو مجلّد). تأليفِ علّامه شبلی نعمانی هندی. ترجمهیِ سيّد محمّدتقی فخرداعی گيلانی. انتشاراتِ دنيایِ کتاب. چاپِ سوّم، 1368. در 3000 نسخه.
کاروانِ هند؛ در احوال و آثارِ شاعرانِ عصرِ صفوی که به هندوستان رفتهاند (دو جلد). تأليفِ استاد زندهياد احمد گلچين معانی. مؤسّسهیِ چاپ و انتشاراتِ آستانِ قدسِ رضوی -مشهد. چاپِ اوّل، 1369. در 3000 نسخه.
?
پابرگها:
[1] بنگريد به منقولاتِ ذيل: شبلی نعمانی، در "شعرالعجم": «داراشکوه به دانش مشهدی برایِ اين شعر: تاک را سيراب کن...، يکصدهزار روپيه انعام داد. (قريب به دوميليون ريالِ امروز. [مترجم])» [جلدِ چهارم، ص 115]؛ احمد گلچين معانی، در "کاروانِ هند": «... و چندی با داراشکوه بهسربرده و به الطافِ فراوان اختصاص يافت. شاهزاده را اين بيتِ او: تاک را سيراب کن...، بسيار خوشآمد و لک روپيه بهایِ آن مرحمت نمود.» [جلدِ اوّل، ص 393].
[2] و بهراستی، منهم اگر شاه بودم (نه که پولدار بودم؛ شاه بودم. پولداشتن دليل نمیشود. آدم بايد شاه باشد، و سواد و شعور هم داشته باشد که چنين صلههايی بدهد!) همينقدر، شايد هم بيشتر، جايزه میدادم!
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen