اهميتِ يونانيان از نظرِ تاريخِ جهان به عنوانِ مربّی، ناشی از آگاهیِ تازهیِ آنان بر موقعيتِ فرد در جامعه بود. وقتی که دنيایِ يونانی را با مشرقزمينِ کهن مقايسه میکنيم، چنان فرقِ عظيمی ميانِ آندو میبينيم که آرمانهایِ يونانيان را با آرمانهایِ اروپا برابر میيابيم و بدين نتيجه میرسيم که آرمانِ يونانی همان آرمانِ امروزیِ آزادیِ فردی است. در حقيقت هيچ تضادّی چشمگيرتر از تضادِّ موجود ميانِ احساسِ استقلالِ فردیِ انسانِ امروزی، و شيوهیِ زندگیِ انسانِ شرقیِ پيش از يونان -نفیِ خود- نمیتواند بود؛ و مظهرِ اين شيوهیِ زندگی، عظمتِ دهشتآورِ اهرامِ مصر و گورهایِ شاهانه و ساختمانهایِ يادبودِ عظيمِ شرق است. هنگامی که تجليلِ حيرتانگيزِ شاهانی را که بر خلافِ هر گونه معيارِ طبيعی به مقامِ خدايی رسانده شدهاند (و نمايندهیِ ديدی مابعدالطّبيعی به زندگی است که به کلّی برایِ ما بيگانه است) و پایمالیِ شرقیِ تودهیِ عظيمِ مردمان را (که با تجليلِ نيمه دينیِ شاه تناسب دارد)، با آغازِ تاريخِ يونانی در برابرِ يکديگر مینهيم، آغازِ تاريخِ يونان همچون آغازِ تصوّری تازه از آدمی و ارزشگذاریِ تازه به فردِ انسانی نمايان است. اين تصوّرِ تازه، عيناً برابر با اين انديشه است که روحِ هر فردِ انسانی فینفسه غايتی خاص و ارزشی بیکران است -انديشهای که مسيحيت در گسترشِ آن سهمی بزرگ دارد- و اين همان آرمانی است که در اثنایِ رستاخيزِ فرهنگیِ اروپا (رنسانس) و پس از آن، پديد آمد و به موجبِ آن، هر فردِ آدمی دارایِ استقلالِ روحی و درونی است؛ و چگونه ممکن بود قول به ارزش و اهميتِ فردِ آدمی بدونِ وقوفِ يونانيان بر ارزشِ حيثيتِ انسانی و به رسميت شناختنِ اين ارزش، قابلِ توجيه باشد؟
?
پايديا. نوشتهیِ ورنر يگر Werner Jaeger. ترجمهیِ محمّدحسن لطفی. انتشاراتِ خوارزمی. چاپِ اوّل، 1376. (جلدِ يکم، مقدّمه، ص 24)
Sonntag, April 23, 2006
اهميتِ يونانيان از نظرِ تاريخِ جهان
Abonnieren
Kommentare zum Post (Atom)
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen