همه جور ادّعايی در اين باره شنيده و خوانده بودم ...
اين مطالب را در يکی از کامنتهای « آينده » ديدم ( از کسی به نام ِ درويش ) ، و از آن پاک دچار حيرت شدم . همه جور ادّعايی در اين باره شنيده و خوانده بودم ، الّا اين يکی ... ! ( اين آقای ِ « استاد ناصر پور پيرار » را هم نمیشناسم [1] . بايد يککم به اين انبوه ِ بیسوادی قَلَبه کَرتَن کنم ! )
:
«بسياری سئوالات تاريخی ذهنم را مشغول کرده بود و پاسخی برای آنها در کتابهای رسمی تاريخ نمیيافتم – البته در حال حاضر به پاسخ بسياری از آنها رسيدهام – تاريخ رسمی به ما میگويد که اعراب در دوران يزد گرد ( حالا نمیدانم چرا گرد ؟ شايد کوچولو و خپله بوده ) به ايران حمله کردند و بقيه ماجرا ...
آنچه از لشکر عرب ميدانيم اينکه اکثراً پياده بودند و تعداد کمی اسب يا شتر داشتند غذا نداشتند و يک دانه خرما را چند نفر مثل سماق میمکيدند . حالا يکی نبايد بگويد اين چه فرماندهانی بودهاند که بدون پشتيبانی با لشکر پياده نظام به جنگ يک امپراطوری بزرگ که لشکريان فيل سوار داشته ، رفتهاند .
چگونه میشود که يک تمدن بزرگ که در مرحله بالاتری از پيشرفت و تمدن قرار دارد مغلوب يک تمدن نو پا - که فرماندهان آن و لشکريانش تجربه و مهارت نظامی ندارند- گردد.
میگويند مسلمانها ايمانشان قوی بود ... مردم ايران از حکومت ناراضی بودند ...و اما آيا دليل شکست همين است ؟ مثل حالا که بسياری از مردم از وضعيت اجتماعی ناراضی هستند اما آيا اين امر باعث میشود که ما به مثلا حمله امريکا و هجوم او به کشورمان استقبال کنيم ، که کشوری از لحاظ تمدن امروزی و امکانات رفاهی پيشرفته هم هستند ؟ حال چه برسد به تسليم شدن مثلا به نيروهای افغانستان يا بورکينافاسو ؟! آيا واقعا ما در قادسيه شکست خورديم ؟ آيا اعراب آمدند و همه چيز را سوزاندند ؟
در کتابهای تاريخ نوشتهاند که عرب کافور و نمک را از يکديگر تشخيص نمیداد . آيا کسی نيست بپرسد عربی که يکی از لوازم غسل ميتاش کافور است ، چگونه آنرا نمیشناسد .
میگويند اعراب تمام کتابخانه ها را سوزاندند . آيا قومی که تنها معجزه پيامبرش کتاب است ، کتابخانه میسوزاند . پس بايد بپذيريم عرب زمان پيامبر نه جاهلی بود و نه نادان و نه سوسمار خور ، جاهل آن کسانی بودند که گوساله برای پرستش ميخواستند . عرب زمان پيامبر به آن حد از پيشرفت و تمدن رسيده بود که با کتاب و کتابت آشنايی داشت و سخندان و سخن سنج بود که ديگر نيازی به معجزات پيش پا افتاده نداشت . يادمان باشد که طبق نظريه جديد تاريخی ، عرب حجاز بايد بازماندگان تمدن بزرگ بينالنهرين و شرق ميانه باشند که از قتل عام جان سالم بدر برده و ناچار به بيابانهای جنوبی و عربستان امروز پناه بردهاند .
به هر حال آنچه ديدگاههای جديد تاريخی نشان ميدهند آنست که اصلا يزدگردی در تاريخ وجود ندارد که قادسيهای بوجود آيد . و اين ديدگاه را مديون منتقد بزرگ معاصر تاريخ آقای پور پيرار هستيم .
بر اساس همين توهمات نفرتی در بين مسلمانان ايجاد کردهاند که عربها به ما بگويند عجم و مجوس و ما به آنها بگوييم جاهلی و سوسمار خور .
آيا اگر صدام میدانست که قادسيهای در تاريخ وجود ندارد و مردم منطقه همه از يک قوم و شاخه های يک تمدن بزرگ يعنی بهاصطلاح استاد پور پيرار « شرق ميانه » هستند و نژادی بنام آريا وجود تاريخی نداشته ، آيا باز هم چنين رجز خوانی میکرد ؟
به هر حال او جانش را بر سر اشتباهاتش گذاشت اما ما چه میکنيم ؟ ميخواستم نظر شما را به « هالوکاست ايرانيان » جلب کنم . ( تعبير از آقای پور پيرار است )
...»
نشانی ِ صفحهای که کامنت ِ مورد ِ نظر در آن آمده
?
پابرگ :
[1] اندککی میشناسمش . در کتابخانهی ِ کوچکام ، يک کتاب دارم که ويراستاریاش را اين آقا انجام داده : از زبان ِ داريوش ؛ نوشتهی ِ هايد ماری کخ ، ترجمهی ِ دکتر پرويز رجبی . تاريخ ِ چاپ ِ کتاب ، 1377 است و من در 79 خريدهام ؛ و کلّی بر حواشی ِ آن چيز نوشتهام ، در ردّ ِ ياوهبافیهای ِ اين آقای ِ استاد ِ ويراستار . آنوقت ، ايشان سوادش بهمراتب از من کمتر بوده ؛ حالا چطور در اين مدّت به استاد بدل شده ، نمیفهمم !
***
پسنگاره - شنبه ، 23 دیماه :
اينهم نشانی ِ ايشان ؛ تا نگوييد ندادی !
***
بهزودی ، پس از خواندن ِ چندی از نوشتههای ِ اين استاد ، چيزی در اينباره خواهم نوشت . شايد .
دو كرانه ي تاريخ ايران جالبه يكي ميگه ايرلندي ها هم آريايي هستن. يكي مي گه اصلا آريايي در كار نبوده!
AntwortenLöschenvala man khozabalate in ostad ro khondam, 2 ta ehtemal dadam, 1) neveshte hasho zamane nashe gi minevise , chon hich peyvastegi manaee va bazi ja ha hata gerameri ham nadare. 2) zor mizane ta adabiate farsi ro kharab kone az lahaze dastori . mosalaman mafhom harfa ro ke asan nabayd behesh tavajoh kard.
AntwortenLöschen