Samstag, Juni 24, 2023

درباره‌یِ نوشتن

درباره‌یِ نوشتن

[ناويراسته‌ها]

 

يک: درباره‌یِ نوشتن

 

(1)

دو جور نوشتن نداريم (نوشتن به‌معنایِ دقيقِ کلمه را می‌گويم)، که: يکی باملاحظات، و ديگری بی‌ملاحظات.

و از نظرِ من، هيچ فرق نمی‌کند که اين «ملاحظات» چه باشد... ملاحظه‌یِ نظامی مخوف و آدمی‌خوار، مانندِ اسلامِ نابِ محمّدی و نظامِ جمهوریِ اقدسِ الهی‌اش باشد، يا ملاحظه‌یِ رگِ گردنِ يک به‌اصطلاح قوم، مانندِ قومِ شريفِ آريايی، يا ملاحظه‌یِ فی‌المثل روحيّاتِ يک جامعه‌یِ خفته در اعماقِ هول و وَهْم و مردار، مانندِ ناجامعه‌یِ ايرانِ دلبند، يا ملاحظه‌یِ يک دوستِ فيس‌بوکی، يا ملاحظه‌ای مبنی بر هر توهّمِ ديگر. (ملاحظه‌یِ جيب را که درخورِ تف هم نمی‌شمرم!). معتقدان -چه معتقَدِ ايشان آسمانی باشد چه زمينی-، اصولاً در اين تأمّل جايی ندارند...

آدمی‌زاد، يا می‌نويسد، يا نمی‌نويسد...

نمی‌شود هم نوشت، و هم ننوشت؛ و به‌ويژه در اين ننوشتن، کلّی هم ادّعایِ نوشتن کرد!

 

(2)

آدمی که چيز می‌نويسد، بايد بتواند خود را فاقدِ هرگونه جايگاه (و به‌ويژه مرتبه‌یِ) اجتماعی-سياسی-ادبی-علمی-هنری-فرهنگی، و هر گونه‌یِ ديگر از اين "جايگاه-مراتب"ها بداند؛ اعمِّ از اين‌که ديگران او را دارایِ چُنين و چُنان مراتب و جايگاهی می‌انگارند، يا نمی‌انگارند...

 

(3)

که يعنی آدمی که می‌نويسد، بايد روراست باشد؛ و پيش از ديگران، با خودش...

و جز اين، فقط و فقط، "طومارِ خويش به‌دروغ‌درنوشتن" است.

 

جمعه، 30 دی 1390، 20 ژانويه 2012

Freitag, April 28, 2023

طلايه

طلايه

 

خوش‌ام آمد که شيخ عبّاسعلی را

جوانمردی به کينِ يک وطن کُ ش ت

ز کونِ خير و حق دين‌ريدگان را

ببايد شرّ و ناحق، تن‌به‌تن کُ ش ت!

 

اگرچه همه به‌روشنی می‌دانيم که برایِ اين جوانمرد و خانواده‌اش، روزهایِ سخت و دردناکی در پيش است، با آرزویِ تابياری برایِ ايشان، از ژرفایِ جان به او درود می‌فرستيم.

 

اين واقعه، طلايه‌یِ آن پاک‌سازیِ گسترده‌ای است که رؤيایِ همگانِ ماست.

حذف و محوِ کاملِ ريدگانِ اهريمن (ص) از نخستين بايستگی‌هایِ ايرانِ امروز و فرداست.

 

...

رحم در ما مرده‌ست.

رَحِمِ زن‌هاتان را هم خواهيم شکافت!

...

 


رحم!؟

رحم!؟

 

رحم در ما مرده‌ست!

رَحِمِ زن‌هاتان را هم

خواهيم شکافت!!

 

به‌همين زودی!

در همين نزديکی!

 

آسياب است که با خونِ شما می‌گردد...

خود چُنين خواسته‌ايد!

 

رحم در ما مرده‌ست...

 

م. سهرابی

3 نوامبر 2022

Mittwoch, März 08, 2023

بمير!

بمير!

 

حسينِ رونقیِّ گُه،

دو پایِ او شکسته‌اند...

چگونه راه می‌رود؟

- به پایِ سوّمين!

که خرزه‌یِ خری‌ست

تا کمر، به مقعدش!

 

تو رذل را

زمان گذشته، رونقی.

که نيست رونقی دگر به ياوه‌هایِ بی‌سروبُن‌ات؛ دروغ‌هایِ شاخدار!

مُحيل‌غربيانِ بی‌شرف که شوهرانِ مادرِ تو می‌شدند

دگر غلاف کرده‌اند، تيغ‌هایِ زنگ‌خوردِ حيله‌هایِ رنگ‌رفته را!

که ما دگر نمی‌شويم رنگ!

که ما دگر فريبِ هيچ جاکشی نمی‌خوريم.

 

بمير

پيش ازآن‌که زيرِ فحش‌هایِ خوارمادری که می‌خوری،

سقط شوی!

 

فقط

بمير!

 

:::

‏سه شنبه‏، 07‏ مارس‏ 2023


Montag, März 06, 2023

چگونه می‌توان به «حملاتِ شيميايی» پايان داد؟

 

چگونه می‌توان به «حملاتِ شيميايی» پايان داد؟

 

با درنگ بر چند نکته‌یِ ساده، می‌توان به‌روشنی پی برد که "عاملِ اجرا" در هريک از اين حملات، کسی نيست جز مديرِ آن مدرسه.

نکات:

1- بی‌نياز از دليل، "مدير" هر مدرسه، مسئولِ امنيّتِ مدرسه است.

2- تا کنون حتّی يک مديرِ مدرسه شيميايی نشده!

3- مديرانِ مدرسه‌ها، همگی از ميانِ نيروهایِ کاملاً سرسپرده‌یِ نظام انتخاب می‌شوند؛ نيروهايی که هيچ تفاوتی با يک پاسدار ندارند.

کسانی که پندارِ ديگری دارند، بهتر است يک‌بارِ ديگر پرس‌وجويی داشته باشند!

4- ورودِ عنصرِ خارجی به مدرسه، حتّی مدرسه‌یِ پسرانه نيز، امری است کاملاً محال، تا چه رسد به مدرسه‌یِ دخترانه.

بعد از پايان‌يافتنِ «حيطه‌یِ زمانیِ ورودِ کارکنان و دانش‌آموزان به مدرسه» درِ مدرسه توسّطِ مسئولِ اين کار (فرّاش، خدمت‌گزار، بابایِ مدرسه) بسته می‌شود، و از بيرون قابلِ بازشدن نيست. اين وضع، تا پايانِ ساعتِ مدرسه برقرار است.

چنانچه آموزگار يا دانش‌آموزی پس از پايانِ اين حيطه‌یِ زمانی بيايد، بايد زنگ بزند تا در برای‌اش باز شود (و دوباره بسته!).

پدر يا مادر نيز اگر کاری با مدرسه داشته باشند، بايد زنگ بزنند و خود را معرفی کنند...

5- ديوارهایِ بلند مدرسه‌ها، به‌ويژه مدرسه‌هایِ دخترانه!

6- دانش‌آموزان، مدير و ناظم و دفتردار و همه‌یِ آموزگاران را يک‌به‌يک می‌شناسند؛ و حضورِ هر غريبه‌ای، کنجکاویِ ايشان را برمی‌انگيزد.

تاکنون حتّی يک گزارش هم نداشته‌ايم که در آن دانش‌آموزان از ديده‌شدن غريبه‌ای در مدرسه‌یِ موردِ حمله، گفته باشند.

::::

با توجّه به تمامیِ اين نکات، شخصِ مجریِ حمله، نمی‌تواند کسی جز «مديرِ مدرسه» باشد.

ماجرا به‌سادگی چنين پيش می‌رود:

ابزارِ شيميايی قبلاً به مديرِ (يعنی همان شبهِ پاسدارِ آموزش‌ديده) تحويل داده می‌شود؛ همراه با تعيينِ زمان و مکانِ دقيقِ اجرا.

:::

اگر بتوان سرِ چند تن از اين مديران را ختنه کرد، کلکِ ماجرا کنده است!!