توبه از اسلامهراسی!
ژاژا که تو خاييدی از اسلامشناسی
کامروز، اسيری، به چُنين آسی و پاسی
تا بسته نماند رهات، از کفر، به جنّت
برگرد ازين شيوهیِ اسلامهراسی
قائل به "قرائات" شو و، با "کل" مستيز
تا قيمتِ کالایِ "تلوّن" بشناسی [1]
رانی خر ازين چالهیِ تهمت، به علفزار
چسپی چو به دُمبِ خرِ اَبحاثِ قياسی
اسلام ندارد فِرَق و لون و قرائات؟!
دارد!! تو بلد نيستی ابله که بلاسی!
مستيز و، سَفَه گوی: نکردهست جنايات
اسلام و، همه هست ز "اسلامِ سياسی"!
اسلامهراسا! که ز اسلامستيزی
بسته چو خرِ زجر، بدين کهنهخُراسی
سیسال، خدو بر دُبُلِ غرب زده، حق
آماده شده جنس و، تو مبهوتِ جناسی
از اهلِ خرد بود گُمانام به تو، امّا
اقرار کنم: کودن و بی هوش و حواسی
باشد دُبُل از ديگری و، آخ تو گويی
تأبيدیِ دوزخ! ز چه دربندِ اُناسی؟
زی خود شو و، فکری پیِ اين عمرِ تبه کن
باشد که کنی يکدو نفس، عيشِ اساسی
از زخمِ حقوقِ بشرت، بس نه کزين نوع
در دوزخِ ادبار، فناهندهپلاسی!؟
کُسِّ ننهیِ خلقِ جهان گير و، رها شو
زين پاس، تو را نيست بهجز زجر، سپاسی
ترک ار کنی اين راستیِ گوز، بگردد
کجراهِ بلا، از تو، بدين رفعِ قناسی!
J
بامدادِ دوشنبه، 22 دیماه 1393؛ 12 ژانويه 2015
&
اين را هم مطالعگکی خواهيد فرمود؛ که انصافاً کَمَکی که محرّکالما بوده!!
?
پابرگ:
[1] در نخستين انزالاتِ مرحومهیِ مغفوره، سرکارِ علّيّه، جنّالشّعراء، موسوم و معنون به «الهامبانو»، بهجایِ "تلوّن"، "تنوّع"، ثبت و ضبط افتاده...
دانايان دانند که همين تغييرِ کوچک، چه تفاوتِ بزرگی ايجاد میکند!
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen