تا صدایِ گريهام در خانهیِ خالی نپيچد
میروم از خويش، تا در دشتِ بیخويشی بگريم
اندُهان بسيار و، می کم؛ خونِ دل! پيمانهای ده
تا شوم لبريزِ غم، بر اين کم و بيشی بگريم!
نور هم از جنسِ تاريکی شد؛ ای دل، شمعِ من شو
تا به روزِ ميهن از اين تيرهانديشی بگريم
"خورده زينپيش از هيولا شير" اگر زينپس اهوراست
پس چو پيش ای ديده بايد بر پس و پيشی بگريم!!
میروم از خويش، تا در دشتِ بیخويشی بگريم
اندُهان بسيار و، می کم؛ خونِ دل! پيمانهای ده
تا شوم لبريزِ غم، بر اين کم و بيشی بگريم!
نور هم از جنسِ تاريکی شد؛ ای دل، شمعِ من شو
تا به روزِ ميهن از اين تيرهانديشی بگريم
"خورده زينپيش از هيولا شير" اگر زينپس اهوراست
پس چو پيش ای ديده بايد بر پس و پيشی بگريم!!
$
نسخهیِ عکسی:
م. سهرابی
آدينه؛ 29 بهمن89
18 فوريه 2011
آدينه؛ 29 بهمن89
18 فوريه 2011
No comments:
Post a Comment