امروز، توپ میشوی و غم به تخمِ توست
جان، غيرِ کيف و نشئه تمنّا نمیکند
فردا که خوارمادرِ سينهت پياده شد
پيرِ چليم، سرفه مداوا نمیکند
در کنجِ هاستانه، شود هستیات بهگوز
جز مرگ، از گلوت گره وا نمیکند!
با اين وجود، اگر برسانی به من دو کام
بينی که شخصِ من، چه دعاها نمیکند!!
جان، غيرِ کيف و نشئه تمنّا نمیکند
فردا که خوارمادرِ سينهت پياده شد
پيرِ چليم، سرفه مداوا نمیکند
در کنجِ هاستانه، شود هستیات بهگوز
جز مرگ، از گلوت گره وا نمیکند!
با اين وجود، اگر برسانی به من دو کام
بينی که شخصِ من، چه دعاها نمیکند!!
?
هاستانه = (ترکی) بيمارستان.
J
يکشنبه، 19 مرداد 1393؛ 10 اوت 2014
https://www.facebook.com/fardayerowshan/posts/520913578039666
در اشتراکِ اين ويدئو:
https://www.facebook.com/photo.php?v=10152556694056083&fref=nf
نگاشت by DJ Pollyfonika.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen